اشاره در باره‌ی گِردآوری این شعرها:

 

این دوبیتی‌ها را علی‌اصغر مهجوریان نماری  گِردآوری کرده و آن‌ها را با صدای خود روی نوار ضبط کرده است. با اجازه‌ی او من این شعرها را در این صفحه‌ی اینترنتی  آورده ام.

 

اشاره‌ها و یاداشت‌هایی در هنگام ِ نوشتن ِاین شعرها:

 

1-      یافتن ِ ریخت و روالِ اصلی ِاین شعرها ناممکن است. دست‌کاری در روایتِ این شعرها حتمی است. و هرکس می‌تواند آن‌ها را به‌گونه‌ای که خود دوست دارد روایت کند. در روایتِ کنونی هم هیچ دور نیست که کلمه‌ای پس‌وپیش شده باشد.  هیچ کس را نمی‌توان از حق ِدست‌بُردن در روایتِ این شعرها بازداشت. اصلا" ویژه‌گی این‌گونه شعرها  همین است. آن‌چه که ناروا و ناجق است نه دست‌بُردن در این شعرها، بل‌که دست‌بُرد زدن به‌این شعرها است. و تعیین ِ مرز ِمیانِ دست‌بُردن دراین شعرها و دست‌بُردزدن به‌آن‌ها البتّه کاری است که نه همیشه آسان است.

        برخی بیت‌های برخی دوبیتی‌ها  از جمله شماره‌ی پنجاه‌ودو، و  . . .  دقیق نیستند.

چنین می‌نماید که این دوبیتی‌ها، گزینش و دست‌چین نشده‌اند؛ همین که در جایی و از زبانی شنیده شده‌اند به‌نام دوبیتی‌های بومی گِردآوری شده‌اند. خواننده‌ درمی‌یابد که این دوبیتی‌ها به لحاظِ مضامین، زیبایی و فنّ، و در نتیجه به‌لحاظِ  ارزش، گونه‌‌گونه و گوناگون‌اند. پَستی ِمصمونی ِ دوبیتی‌هایی مانندِ دوبیتی‌های شماره‌ی سی‌ویک،بیست‌ونه، و چندتای دیگر یک‌سر روشن است. 

در برخی‌جاها، که البتّه خیلی کم هستند، در روبه‌روی برخی بیت‌ها و مصرع‌ها  گونه‌ی دیگری از همان بیت‌ها و مصرع‌ها را آورده‌ام که خودم شنیده ‌ام.

2-    این نشانه ___ً_ را برای صدایی برگزیده‌ام میان _َ_ و --ِ- ، که در زبان مازندرانی

        جزو ِ صداهای اصلی است.  

نشانه‌ی __ُ_ را در نوشتن ِکلماتی مانندِ: فعل‌ها:  بَوُو، دَوُوش، بَزُونًه و نام‌ها: مانندِ شُونًه(شانه)  به‌کار بُرده‌ام تا مگر شاید برای خواندنِ بهتر ِکلمه‌ها سودمند افتد.

با کمکِ نشانه‌ی ( / )در برخی جاها، برخی از کلماتِ مرکّب را ازهم جدا ساخته‌ام با این امید  که این کار شاید خواندن را آسان‌تر کند. مانندِ: سیو/چشه/کیجا   -   نا/خًش. . . 

صداگذاری روی کلمات در زبان مازندرانی، در کنار ِدشواری‌های زبانی، دارای این بدی  نیز هست که حق ِ لهجه‌های دیگر را نادیده می‌گذارد. ازاین لحاظ صداگذاری در هنگام ِ نوشتن ِ  این شعرها هم‌واره احساس ناگواری را در من ِ نویسنده‌ی این شعرها که لهجه‌ام آمُلی است  پدید می‌آورده است.  امیدوارم که این کار ِناگزیر، سببِ آزرده‌گی ِ کسی نشود.        

شاید در به‌کاربُردنِ نشانه‌های صداها کمی زیاده‌رَوی کرده‌باشم. 

نوشتن ِاین دوبیتی‌ها اگرچه روی‌هم‌رفته با لهجه‌ی آمُلی است ولی خیلی از بیت‌ها با لهجه‌های دیگر جاها هم نوشته شده است.

               3 -     برخی کلمات را می توان به سلیقه ی خودی نوشت. مانندِ:

-        زینده‌گونی یا  زًنًّه‌گونی یا زنده‌گونی.    هم‌زوونی یا هم‌زبُونی. و . . . 

-        تِه یا تِ؟ کدام بِه‌تر است؟

         -        تًه،  تًه‌رًه یا تً، تً‌رً

-        نمی‌دانم نوشتن ِفعل‌هایی مانندِ : نَی‌بُُو، بَهی‌بُو، دَهی‌مًه، به‌همین شکل درست است یا به‌شکل ِ: نَیبُو، بَهیبُو، دَهیمًه.

-        چاربیدار-چاروی‌دار-چارویدار-چاربی‌دار-چارپه‌دار / چارپی‌دار

         -        م ِ یا مِه. 

           -          مً‌رً  یا  مًه‌رًه 

-        چًه‌تی – چًتی --- بَهیر- بَئیر. کدام درست یا درست‌تر است؟

فعل‌هایی مانندِ: دهییَن، بَهییَن، بَهیتَن، و . . . را اگر دئییَن، بئییَن، بَئیتَن بنویسیم بهتر است یا نه. و یا هردو شکل درست اند.

         -        اِمشُو یا   اَمشُو یا  امشُو یا اًمشُو ؟    بَچینً‌م –   بَچینَ‌‌م ؟  

         -        سیو/چش ِ/ ریکا  یا   سیو/چشه/ریکا ؟    

 

4-       برخی فعل‌ها را به‌شکلی، که البتّه تازه‌گی هم ندارد نوشته‌ام. نانندِ: 

          هاکًنَ‌م – بَوینَ‌‌م -  بَخُونَ‌م . به‌جای هاکًنَم – بَوینَم -  بَخُونَم.

فقط برای تمرین است.       

      5-      بِمًه ، بی‌مًه = بودم؟ کدام درست است؟ هر دو؟

       6-      نًماشُونًه‌سَر  یا  نًماشُون ِ‌سَر ؟

               7-     شاید به‌جای آب اگر ئو  نوشته شود بهترباشد تا اُو .

     

              8-     کلمه‌هایی را که در عربی‌بودنِ آن‌ها هیچ تردیدی نیست، فکر می‌کنم به‌تر است با

      همان الفبایی بینویسیم که این کلمه‌‌ها، تا وقتی که خطِِّ نگارش‌ ِ ما همین

             خطّ ِ بیش‌ترعربی/کمی فارسی است، نوشته می‌شوند.. مانند:

         - صًب، که همان صبح و عربی است و نمی‌توان و نباید آن‌را به‌شکل ِ سًب نوشت.

         - عینَک، که  عربی است و متأسفانه در کار ِبرجسته‌ی « فرهنگِ واژگانِ تَبَری» به‌شکل ِ : اَینَک نوشته شده.

ولی برخی کلمه‌ها هستند که در باره‌ی عربی‌بودنِ آن‌ها و یا تعلّق‌ ِشان به زبان‌های دیگر تردید است؛ مانندِ:

         - سًنًخ، که اگرچه نه صددرصد ولی می‌تواند همان صندوق باشد. کلمه‌ی صندوق را اگرچه کتاب‌های ده‌خدا و مُعین هر دو دارای ریشه‌ی عربی می‌دانند ولی در این، جای بحث است. به‌هرحال، این‌گونه کلمه‌ها را چه‌گونه باید نوشت ؟           صًنًّخ یا  سًنًّخ ؟ صًندًق ؟

سببِ این تأمّل در این باره، همان‌گونه که روشن است، این است که   سیاسی‌کردنِ زبان و فرهنگ، و آلوده‌ساختن ِکارهای فرهنگی به هدف‌های سیاسی و به مطامع ِ سازمان‌های سیاسی و به درگیری‌های نژادی و . . . ، کاری است ناروا که جز به قربانی‌کردنِ فرهنگ در پای مطامع و مصالح ِ قدرت/سیاست نمی‌انجامد.

افزون براین، کلمه‌هایی هستند که ریشه‌ در زبانِ عربی و یا دیگر زبان‌ها دارند ولی در کاربُردِ مازندرانی‌شان دگرگونی‌هایی پذیرفته‌اند. این‌گونه دگرگونی‌های کلمات هیچ از روی عمدهای سیاسی یا نژادی و . . . نیستند بل‌که خیلی ساده به‌سببِ دگرگونی در حوزه‌ی کاربُرد این کلمه‌ها، به‌سببِ انتقال‌شان از یک حوزه‌ی زبانی و گویشی با ویژه‌گی‌ها و نظام‌ها و عادت‌ها و سُنَت‌های معیَّن به یک حوزه‌ی  زبانی و گویشی ِ دیگر است. نوشتن این کلمات بیگانه با همین دگرگونی‌های ناگزیری که پذیرفته‌اند، این خوبی را دارد که نشان می‌دهد کلماتِ بیگانه برای به‌کارگرفته‌شدنِ شان در زبان مازندرانی چه‌گونه با خصوصیاتِ این زبان، وفق داده‌می‌شوند و چه‌گونه، چه دگرگونی‌هایی می‌پذیرند. درهمین‌جال، البتّه روشن است که این کار نباید چنان انجام گیرد که شناس‌نامه و اصل ِ این کلمات را پنهان سازد. مثال:

        -  مًوارَک  به‌جای مُبارَک      

                                            شهریور 1387

                            بازگشت به فهرستِ همه ی نوشته ها