4- جاي گاه اجتماعي عقل مدرن
الف - عقل مدرن ِ بخش دولتي
ادعايي وجوددارد كه مي كگويد : دولت وسياست مدرن بيش ازدولت ها وسياست هاي « نا مدرن » يا سنّتيِ كنوني وديروزي ، داراي رفتارها و برنامه هاي ازپيش انديشيده شده ومتكي بر دانش وشناخت علمي جامعه ونيازهاي آن اند . ولي برخلاف اين ادعا ، مي توان در روندانجام گرفتن روزمره ي اين سياست ها ازسوي دولت ها ( وياسازمان هاي سياسيِ ) « مدرن » نشان داد كه دولت وسياست مدرن هم به همان اندازه ي همْ/پالگي « نامدرن» شان دچار دنباله روي ازسير ِ پيش رفتِ خودبه خودي جامعه وروي/دادهاي آن هستند . فراوان ديده مي شود كه « مدرن » ها هم بخش مهمي ازتلاش هاي شان درراه روشن گريِ < انجام داده > هاي خودشان ودفاع ازدرستي آن ها ( و درحقيقت پوشاندن خطاهاي شان ) به كاربرده مي شود . همچون هم/زادهاي سنتي شان.
باتوجه به سرشت ومنش قدرت و بويژه قدرت سياسي ، هيچ سياست ودولتي توانايي آن را ندارد كه بتواند به آن اندازه اي از شناخت جامعه دست يابد كه به تواند برپايه ي آن ، سياستي را درپيش بگيرد كه آن را ( حتي نسبتا" ) آگاه و اراده مند قلم/داد كرد . سياست مداران ناگزيرند كه تنها از دريچه ي تنگ سياست به جامعه وجهان بنگرند . آن ها ناگزيرند كه تنها به كمك نگاهي يك سويه ، جامعه وجهان را برانداز كرده ومعنا كنند ، واز همين رو آن ها غالبا"حتي ازتشخيص سود وزيان خود وهواداران خودشان هم ناتوان اند تاچه رسد به تشخيص سود وزيان جامعه .
هم/چون درجهان هاي نامدرن ، درجهان مدرن هم سياست و يويژه دولت براي خود كارگزاراني دارد كه كار ِِ پايه یي ِ شان كمك فكري به آن هاست . بخش مهمي ازاين كمك فكري را اين وظيفه دربرمي گيرد:
پوشاندن پوشاكي از انديشه برپيكر كاركردها و رفتارهاي سياست ودولت ، تا عنصرخود به خودي بودن آن ها به چشم نزند !
زيرا اين كاركردها و رفتارها برحسب سرشتِ خودبه خودي شان ، با هرج ومرج وآشفتگي توام اند. ومعمولا" بدون روشن گري ، ازسوي جامعه وحتي ازسوي هواداران دولت ، و اِي بسا ازسوي خودِ انجام دهندگان شان هم درست و بموقع فهميده نمي شوند .
بخش بزرگي ازعقل مدرنيته بيش از دو سده است كه يكي از روندهاي فعال انديشه گري در درون و دركنار دولت ها و يا سياست ها در اروپاست . يعني همچون عقلي دولتي و يا نيمه دولتي درانجام وطيفه است . بخش بزرگي ازاين وطيفه ، همان پوشاندن پوشاكي از انديشه بركاركرد و رفتارهاي سياست ودولت بوده است . برخي ازدارندگان عقل مدرن در اين كتاب ازاين دسته اند : انديشه گراني چون يورگن هابرماس و خانم فوك و . . .
براي نمونه يورگن هابرماس داراي اين كرسي ها بوده وهست :
- مديرموسّسه ي ماكس پلانك
- استاد در دانش گاه فرانكفورت
- عضو فرهنگستان زبان وشعرآلمان وموسسه ي جهاني فلسفه درپاريس
- عضو فرهنگستان علوم انگلستان §
- و . . .
وخانم فوك نماينده ي پارلمان اروپا هستند.
روشن است كه اين به خودي خود عيبي نيست كه بخشي از عقل مدرن در درون دولت و سياست ، و يا درحاشيه ي آن ها ( و به هرحال در پَرتو آن ها و به يا به سفارش آن ها ) سرگرم كار و يا بهترگفته شود ، سرگرم « تعقل » است . حتّي همين عقل نيمه دولتي و يا دولتي هم قطعا" مي تواند گوشه هايي از دشواري هاي جامعه را بشناسد ويا راه هايي به سوي گشايش وحل آن ها بيابد . و اين نه عيب كه امتياز است ؛ ولي كمبود وعيب بزرگ اين عقل ( كه هم/چنين يكي از نشانه ها و ويژه گي هاي آن نيزهست ) دولتي بودن و نيمه دولتي بودن آن است . همين كمبود و ويژه گي ، آن را به اين يا آن ميزان و دراين يا آن باره به پيروي و دنباله روي وحرف شنوي از« قدرت » وفشارها و اجبارهاي آن مي كشاند . اين وابستگي به قدرت حتّي اگر يگانه عيب عقل مدرن دولتي به شمارآيد بازهم كافي خواهدبود تا نسبت به دست آوردهاي اين گونه ازعقل مدرن با دو/دلي وهشياري وترديد برخورد كرد .
ب- عقل مدرنِِ بخش خصوصي
دركنارعقل مدرن دولتي ، مي توان از گونه ي ديگري ازعقل مدرن نام برد كه « عقلانيت » را ابزاري مي كند براي فروش . براي اين گونه ازعقل هم ، عقلانيت همچون كالايي است براي امرارمعاش . اين گونه ازعقل مدرن داراي همان ويژه گي عقل دولتي است ، يعني اوهم برحسب سفارش « تعقل » مي كند . ولي نه همچون همتاي دولتي خود تنها به سفارش دولت ، بل كه دركنارآن ، او به برآورد شخصي خود ازاوضاع ِ رويهم ِِ بازار و جامعه نيز دست مي زند و برپايه ي اين برآورد از نيازهاي بازارخريدوفروش انديشه ها ، به توليد مي پردازد .
ميشل سِر درصفحه ي 44 : « شغل ما كتاب نوشتن است > تاكيدازمن
درصفحه ي 40 : « 7 ساعت درروزمي نويسم [وتازه] به خواندن هم احتياج است »
اين همه توليدتعقل بايد بتواندبراي خود بازارهم پيدا كند. مانند همه ي توليد كنندگان ، اين ها هم نمي توانند تنها به نيازهايي كه خود به خودي پيدامي شوند بسنده كنند ، وازاين روخود دست به پيدايي و ايجادِ نيازهاي تازه براي كالاي خود يعني انديشه مي زنند .
بخش مهمي از « تعقل » اين عقل مندان درخدمت يافتن راه هاي تازه ي امكان« گشايش بازارهاي نو » ، يعني ايجاد نيازهاي جديد براي كالاي فكري وهنري عقل مدرن ، يعني درخدمت سازمان دهي تبليغ وآوازه گري و جارزنيِ ويژه ي كالاهاي فكري است . متْلا"همين انديشمند درص44مي گويد:
« فكرمي كنم كه سياست مدار بايد فيزيك دان هم باشد البته فيزيك به معناي يوناني كلمه يعني طبيعت » .
يعني او به اين ترتيب مي خواهد بازاري تازه درپهنه ي سياست براي متْلا" فيزيك بيابد . مشابه اين گونه « بازاريابي » ها را مي توان امروزه نه تنها دركشورهايي مثل آلمان بل كه درغالب كشورها ديد . فراموش نبايد كرد كه « عقل مدرن » امروزه دربسياري پهنه ها ( پهنه ي نظري : جامعه شناسي ، روان شناسي ، تاريخ . . . و پهنه ي عملي : درآموزش گاه ها ، كارگاه ها ، و بيكارگاه ها! . . . ) به « توليدانبوه "» فراورده هاي فكري وعقلي مي پردازد . اين فراورده ها ، افزون برآن چه كه عقل مدرن ، خود با ارزيابي شخصي ازبازارفروش ، توليد مي كند ، دربردارنده ي آن توليداتي نيزهست كه به « سفارش » سازمان هايي انجام مي گيرد كه دربخش « چاپ : كتاب وروزنامه و . . .» به كاراشتغال دارند . سازمان هاي چاپ ونشر كتاب وهرچه كه خواندني باشد امروزه درآلمان ، خود يكي ازقدرت هاي بزرگ اقتصادي هستند .
ازاين گذشته ، فراورده هاي فكري وهنري عقل مدرن به سراسرجهان نيز صادرمي شوند . ميشل ِسر :
« طرحي براي دولت فرانسه وطرح ديگري نيز براي يونسكو در زمينه ي دانش گاه سال2000 دارم . . . اصولا" اين طرح ها براي كشورهاي غيرغربي تهيه مي شوند ... >> ص 44
كوتاه سخن : عقل مدرن فعال دربخش خصوصي بمتْابه يك بخش بزرگ در اقتصاد كشورهايي مانندآلمان عمل مي كند .
داوري درباره ي اين كه اين انبوه توليد كالاهاي فكري وهنري عقل مدرن ، تاچه اندازه براستي درپاسخ به نيازهاي واقعي جامعه انجام مي گيرد چندان دشوار نيست . هم/چون درپهنه ي توليدات صنعتي ، دراين پهنه هم توليدات در زيرتا"ثير « جنون توليد » انجام مي گيرد . يعني همان « جنون » معروف : توليد براي توليد براي توليد براي . . .