باز گشت
در هر نگاهش، خنده اش، آهش
آتش .
()
آن موج ها كه می زند توفانِ شان برصخره می بينی ؟
آن ها دو باره سوی دريا باز مي گردند .
فرجام ِشان ساده است
باری
بسيار ساده است .
اين ماهی ِِ برخاك را ، فرجام آيا ساده خواهدبود ؟
()
در تار و پودِ او
اسبی دمادم می زند سُم برزمين و می كشد شيهه .
1362
زادْ روز
در لباسي از زُلالی ـ هم/چو يك نهری ،
ايستاده بر پگاهِ سالِ پنجم
دختر ِمن ، بختِ من ، روجا .
پيش ِ روی ا و
پُشته ای :
از پيچ وخَم
از اُفت و خيز
از را ه
از بی را ه .
1362
زادْروز
( در طرحی تازه)
در لباسی از زُلالي ـ هم/چو يك نهری ،
ايستاده بر پگاهِ سالِ پنجم
دختر ِمن ، بختِ من ، روجا .
پیش ِپایاو
پُشته ای از : را ه،
از بیرا ه،
پيچ وخَم ،
اُفت و خيز،
بیشوکم.
1385
گفتگو (2)
گفتگو با آسمان
آسمان !
آسمانِ زيبای گويای سحری !
شاهدي تو كه چه ها می گذرد در دل من
و چه ها بر لب اين ابر .
سر ِ تمكين ام نيست !
من چو ايّام ِ پيش از بيماریم ،
می نشينم لبِ این جوی
می نهم هيمه دراين آتش ِ خُرد
می دَمَم براين نِی
می سپارم دلِ پُرسبزه به نجوای نسيم .
سر ِ تمكين ام نيست !
گو به حرف آید این ابر
گو ببارد اين باران !
گو بكوبد توفان ، كلبهی من از هرسوی .
1366
بهار
گِره ز هم بگشا !
و آن پرنده رها كن .
نگاهی از همه سو مي رُويد
هرآن چه پنهان است
هرآن چه پنهانی ست
پناه گاهی نمی جويد .
درون آب
درون شاخه
درون سنگ
صداي بازگشتن ِ درها ست .
به كارزار درآ !
به كارزار گل و رنگ .
به سوی توست
نگاه مرغ و جوانه
تو هيچ هيچ نمي بينی
و هم/چو يك گِره از زير ِ شاخه می گذری .
1366
دور از آن فانوس
دور از آن چشمان
زندگی ناديده می مانَد .
()
روزها ـ چون اسب هاي خسته و فرتوت ـ
لَنگ و بیشيهه گذر دارند
بي سوار و بار .
من كنار راه ايستاده ام
در كنارم بار سنگينی
كه مانده ساليان
برخا ك .
()
دور از آن فانوس ِ دودْ اَندود
گر چه از هرسو بتابد بر لب ام يك كهكشان خورشيد
هم/چو غاری كهنه ، خاموش ام .
1366
زیرنویس ها :
- تیتی: شکوفه
- وَلیگ : نام درختی است.
- پَنجي : هنگام ، جا و برنامه ي پخش آب ميان كشاورزان
- لَله : سازي مانند < ني »
- تبَري : طبري ـ آهنگ و آوازي مازندراني
- قاضیلَر: ار محلّه هاي شهر هِروآباد ( مركز خلخال )
- ساران ، قيزباخان، اَزنا : نام سه كوه كوچك درپيرامون هِروآباد ( مركزخلخال )
- سِرگين: سوختي كه ازتپاله هاي گاو درست مي كنند.
- وَرزا: گاو نر
- وَنگ : بانگ ـ صداي بلند
- تيكا : پرنده اي به اندازه ي سار
- واشه : باشه ، قوش (پرنده)
- سِنِمار : معماری روُمی که قصر خُوَرنَق را برای نعمان بن منذر ساخت. نعمان برای این که وی کاخی نظیر یا بهتر از آن برای دیگری نسازد، دستور داد تا وی را از فراز کاخ بر زمین افکنند. ( فرهنگ دهخدا)
- شماره ی 2 ( ژنده چین 2- تاکسی ران) در سال 1375 در آلمان سروده شد . در دفتر « دور ِ چهل و هشتم» آمده است.
بازگشت به فهرست همه ی نوشته ها بازگشت به فهرست این نوشته