Yosa Buson ( 1783-1716
شعر ِ ژاپن :
ايسا كوباياشي 1763-1827 Issa ( kobayashi 1)
هفت هايكو
اِي غورباغهي كوچك،
هيچ از من ترسي نداشتهباش
من هستم، من، ايسا!
اِي بچّهگنجشك!
از سر ِ راه، از سر ِ راه زود خودت را كنار بكش!
يك اسب دارد مي آيد.
كودكان گريان!
ابرهاي سيلابزا
مثلِ اشباح مي غرّند.
چهگونه براي تو من
زماني چنين طولاني را چشمبهراه ماندم
اِي كوككوك ، اِي كوككوك!
بهسوي من بيا!
بگذار تا باهم بازي كنيم،
پروانهي بيكس!
حتّي چشمهي من! –
يك قفل، بستهاست
بهاو ، سرما را !
بوداي بزرگ-
بيني را وام ميدهد براي پرواز
به پرستوي كوچك !
زوگاوارا ميشيسانه 845-903 Sugawara Mishizane
( بيشتر به زبان چيني سروده تا ژاپني)
راز ِ جهان
أيا جهان يك خيال است؟
أيا او گوهرمند است؟ بگو -
نه گوهرمند،
نه هم خيال، تاآنجا كه دانستهام:
يك چيز است، يك هيچ در چيزي.
ايشيكاوا تاكوبوكو
Ishikawa Takuboku 1885-1912
سربازها
آنگاه كه به گروهِ
سربازان ، خيره درنگريستم
اندوه مرا فراگرفت:
چه بيغم
ميرفتند آنان . . .
يوسانو آكي -كو ( شاعره ) 1878-1942 YosanoAki-ko
شاعره
باري ، مرا بهياد داشته باشيد:
به جزيرهي قلبِ شماها،
در تشنهگي
و بدونِ راهِ گريز
تبعيد شدهام.
ناتسومه سوزه كي 1867-1916 Natsume Soseki
هايكو
بر كَفِ جوی، سنگها
چنين مينمايند، كه ميجنبند- ، اینگونه
زُلال، جويِ كوچك.
ساساكي نُبوتسونا 1872-مرگ ؟ Sasaki Nobutsuna
من ِ حقيقی
ما تبديل ميشويم.
خويشتن ِ ديروزیِ من،
من ِ اِمروز -
كداميك بدرستي ميتواند
من ِ حقيقي باشد؟
ماسائوكا شيكي 1867-1902 Masaoka Shiki
توفان ِ تابستانی
توفانِ تابستاني، مرا
هرچه كاغذ روي ميز ِ خطابه بود
همه بَررُوفته است.
ساىگييو هَشى ( Hōshi Saigyo (1190-1118
آه، که اگر ژرف ، رفته بودم
بهدرون شكافهاى صخرهيى ِ كوه
و بى دلواپسى
از تگاهِ انسانها
با اندوهِ خود، تنها، مىماندم.
()
در كنار ِ راه
آنجا كه در سايهى بيد
نهرچشمه ، زلال جارى ست،
برای یک لحظهی کوتاه
درایستاده ام.
()
در تماشاهاى طولانى ِ ژرف
شكوفه ها بهمن صميمانه
نزديك شدند.
ازاينروست كه، اكنون كه آنها مىافتند،
جدايى ِشان چنين براى من دردآور است.
فوجىوارا ايتاكا ( Fujiwara Ietaka ( 1237-1158
حتّى، در درّه
امواج ِ بهپاخاستهى اين جوى، نيز
آغاز به خواندن كردهاند،
بلبل را به اين سمت بكشان
اي باد بهارىِ وزان از كوه ؟!
يوزا بوزُن (
هفت هاىكو
بارانِ بهارى !
گپزنان قدم مىزنند در راه
پالتويي مُندَر ِس، و چتر.
+
وَه! – یک بلبل!
و در خانه نشسته اند همه
سر ِ شام.
+
وَه چه خُنَكايى !
و از ناقوس برمىخيزد
نوای پيچنده.
×
بر روى يك ناقوس
آرميده، عميق در خواب فرورفته
يك پروانه !
+
در زير ِ پَشهبند
بگذار يك كِرْم شبتاب به پرواز درآيد
خوشبختاَت مىكند.
+
قلبام مىلرزد!
به گردنهى مردهگان محبوبام –
درآمدم در اتاق ِآرام ِخواب.
+
آهسته، روزبهروز
كنارهم ، رديف مىشوند
آنچه گه گذشته اند
كامو زوئهتاكا kamo soetaka
شكوفههاى آلو :
اگر عطرهاى آن نبودند
كه از ميان پنجره جريان دارند،
روشنايى ِهنوز يخزدهى ماه را
هرگز نمىگذاشتهام بهدرون بيايند.
بر درختان گيلاس
شكوفهها ، سفيد مىدرخشند؛
از ميان بيدها
پس مىكشد خودرا تاريكى ِشب
در زير ِشفق ِبامدادى .
رويوكوان شونين ryokwan shonin
1831/1757 ( راهبِ بودايى)
کَشکول – دو بار
بر كنارهى راه
مىچينم، و مىچينم بنفشهها را.
كاسهى گدايى را،
آه، آن را دراين هنگام فراموش مىكنم
كَشکول ِبيچاره را
بركنارهى راه
چيدم و چيدم من بنفشه.
كاسهى گدايى را -
من، من آن را جاگذاشته ام!
- ولى آن را كسى برنمىدارد!
دراين فضاى
شبانهى لطيفْ گستردهشده،
اِى خانهى كوچك!
زمزمههاى عشق مرا :
زنهار كه به كسى افشاء كنى !
از تماشاى شكوفهها
بازگشتن. من بهراستى
ديگر هيچ شتابى ندارم:
كسى كه بهاو بينديشم
در خانه چشمبهراهِ من نيست.
از کتاب « مجموعهى شعر» گردآوری شده در 697/687
قانون، بىآنكه دستى بهآن بخورَد
صدا مىدهد به لحن ِ گلايه.
آيا ممكن است، كه
در زير ِجوبِ آن،
محبوبِ من ، پنهانى، زندهگى كند؟
یازگشت به فهرست همهی نوشتهها یازگشت به فهرست این نوشته