بهروز خلیق
Behruz_k@hotmail.com
بر
گرفته از کار آنلاين
تاریخ انتشار : ٨ شهريور 1385 (٣۰ اوت ۲۰۰۶)
بخش اول
علل تقويت موقعيت سپاه در
ساخت قدرت
مقدمه
انعقاد سه قرارداد در طی یکماه با سپاه پاسداران
بمبلغ حدود ۷ میلیارد دلار و بدون انجام تشریفات
مناقصه و مزایده، بار دیگر سپاه را در کانون توجه
نیروهای سیاسی قرار داده است. در یکسال گذشته
سومین بار است که نظرها بسوی سپاه جلب میشود. بار
اول به انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری برمیگردد
که سپاه و بسیج بمثابه حزب پادگانی وارد عمل شدند
و نتیجه انتخابات را بسود احمدی نژاد رقم زدند.
بار دوم به ترکیب کابینه احمدی نژاد برمیگردد که
در آن سپاه سهم بالائی بدست آورد. و بار سوم
قراردادهای نفتی و مترو.
اما موضوع سپاه و نقش آن در جامعه ما تنها به
فعالیت نظامی و اقتصادی خلاصه نمیشود. سپاه سالها
است وارد عرصه های مختلف اجتماعی شده، حوزه های
نفوذ و فعالیت خود را گسترش داده و بتدریج بر
نهادهای انتخابی چنگ انداخته و قادر شده است که بر
بسیاری از رویدادهای کشور مهر خود را بکوبد. لذا
بدون شناخت از نقش و عملکرد سپاه، نمیتوان برخی
رویدادهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و سیاست
خارجی کشور را توضیح داد. سپاه پشت خیلی از
اتفاقات کشور قرار دارد.
ورود عنصر نظامی به ساخت قدرت، تغییراتی را در
ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بوجود آورده و به آن
خصلتهای جدیدی می بخشد. جمهوری اسلامی از الیگارشی
روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه گذر میکند.
سلسله مطالبی که به نگارش در آمده است، تلاشی است
برای شناخت سپاه، سیر تحولی آن و موقعیت فعلی اش
در ساختار قدرت و تغییراتی که در ساختار سیاسی
کشور بوجود آمده است.
سپاه آگاهانه و عامدانه از درز اطلاعات در مورد
عملکردش به رسانه ها جلوگیری میکند و افراد مطلع و
روزنامه نگاران بجهت خوفی که سپاه بوجود آورده
است، از ارائه اطلاعات اجتناب میورزند. لذا
اطلاعات کافی برای تحقیق پیرامون سپاه پاسداران
وجود ندارد. اين مطالب بر پایه اطلاعات منتشر شده
در مطبوعات تهیه شده است و بهمین خاطر میتواند در
این و یا آن مورد نادقیق باشد. امیدوارم کسانی که
اطلاعاتی در زمینه سپاه و عملکرد آن دارند، به
تدقیق شدن مطالب یاری رسانند.
مشخصه های سپاه پاسداران
سپاه
پاسداران ابتدا یک سازمان سیاسی، عقیدتی و نظامی ـ
امنیتی بود. سازمانی که از سه ضلع بهم پیوسته
تشکیل میشد. ضلع سیاسی آن بمعنی دفاع از کلیت
حکومت در مقابل مخالفین داخلی و خارجی بود. آنزمان
در همین ارتباط در سپاه دفتر سیاسی دایر گردید،
نشریه سیاسی انتشار یافت و استراتژی سیاسی تدوین
شد و بخش جنبشهای رهائی بخش برای صدور انقلاب راه
انداخته شد. ضلع ایدئولوژی آن به معنای پذیرش
اسلام فقاهتی و عملکرد برپایه آن بود و ضلع سوم
نظامی ـ امنیتی بود با هدف حفظ جمهوری اسلامی که
به صورت گروهی شبه نظامی سازمان یافته بود.
بخشی از بنیانگذاران سپاه به سازمان مجاهدین
انقلاب اسلامی تعلق داشتند و لذا سپاه در ابتدا از
خصوصیات سیاسی ـ ایدئولوژیک ـ نظامی این جریان
تاثیر پذیرفت.
سپاه در طول جنگ
در
سالهای اول انقلاب بعد سیاسی - ایدئولوژیک سپاه
غالب بود. اما بعد از آغاز جنگ، صورت نظامی -
امنیتی سپاه برجسته شد و سپس با تشکیل وزارت
اطلاعات و محول شدن امور امنیتی به آن و برحذر
داشتن سپاه از سوی خمینی برای ورود به سیاست، چهره
نظامی آن بر چهره های دیگر چیرگی یافت ( نسل دوم
سپاه در راه محمد قوچانی ـ روزنامه شرق).
سپاه در ابتدا بیشتر به نیروی پارتیزانی شباهت
داشت تا یک ارتش منظم با سازمان هیرارشیک. در
آنزمان سپاه فاقد درجات نظامی و سازمانبندی همانند
ارتش بود(گروهان، گردان، هنگ، لشگر و سپاه). اما
در جریان جنگ سپاه از یک نیروی پارتیزانی بیک ارتش
منظم گذر کرد و سازماندهی همانند ارتش پیدا نمود.
سپاه بخاطر نقشش در سرکوب نیروهای اپوزیسیون و در
جنگ ایران و عراق و بجهت اعتماد سران نظام به آن،
در تصمیم گیریهای کلان جمهوری اسلامی از جمله در
زمینه امنیت کشور و سیاست خارجی در سالهای جنگ
شرکت داده میشد.
سپاه
بعد از جنگ
وضعیت سیاسی کشور بعد از جنگ تغییر کرد. جنگ حضور
سپاه را در تصمیم گیریهای کلان کشور الزامی
مینمود، اما بعد از جنگ چنین الزامی وجود نداشت.
از سوی دیگر اپوزیسیون در جریان جنگ سرکوب شده
بود، مجاهدین در حمله نظامی به شهرهای غرب کشور
شکست سختی خورده و زندانیان سیاسی قتل عام شده
بودند. بعد از جنگ سازندگی در دستور قرار گرفته
بود. لذا موقعیت سپاه در ساختار قدرت تغییر پیدا
کرد و نقش خود را بعنوان یک نیروی موثر در تصمیم
گیریهای کلان کشور از دست داد.
با این وجود سپاه بعد از پایان یافتن جنگ ایران و
عراق در دو جهت حرکت کرد:
ـ افزایش توان نظامی و تسلیحاتی و پرورش کادرهای
متخصص
ـ فعالیت اقتصادی تحت پوشش سازندگی.
برای پیشبرد برنامه سپاه بودجه های کلانی توسط
دولت رفسنجانی در اختیار آن قرار گرفت و خامنه
ای به سپاه اجازه داد از طریق فعالیتهای اقتصادی
به درآمدهای کلان دسترسی داشته باشد. سپاه هم در
جهت گسترش تشکیلات خود، راه انداختن صنایع نظامی و
دستیابی به تکنولوژیهای مدرن و پرورش کادرهای
متخصص و هم راه انداختن قرارگاهها و شرکتهای
مختلف برای فعالیت های اقتصادی حرکت کرد. در عین
حال پروژه هسته ای در اختیار سپاه قرار گرفت.
سپاه بعد از استعفای محمد خاتمی از وزارت ارشاد،
وارد حوزه فرهنگی شد و در وزارت ارشاد و صدا و
سیما حضور موثری بهم رساند.
سپاه از ابتدای تشکیل آن بکار امنیتی میپرداخت و
ارگانهای قدرتمندی را هم بوجود آورده بود.
همچنانکه گفته شد امور امنیتی با تشکیل وزارت
اطلاعات در اوائل دهه ۶۰ از سپاه جدا شد. در دوره
خاتمی با ضربه خوردن وزارت اطلاعات در جریان
قتلهای زنجیره ای، سپاه به دستور خامنه ای دوباره
بکار اطلاعاتی روی آورد و اطلاعات موازی را راه
انداخت و کنترل بر فعالیت جریانهای سیاسی، فعالین
سیاسی، فرهنگی، روزنامه نگاران و دانشجوئی را بدست
گرفت. بدین ترتیب سپاه دوباره وارد حوزه امنیتی
گردید.
سپاه و دخالت در سیاست
سپاه
از نیروهای سیاسی ـ نظامی تشکیل شده بود که دارای
گرایشهای مختلف اجتماعی و سیاسی بودند. "
نیم نگاهی به موسسان سپاه پاسداران ما را با شگفتی
مواجه می سازد اگر نام محسن سازگارا را در آن
ببینیم و شگفت زده تر خواهیم شد اگر در ادامه
دریابیم محسن آرمین، مصطفی تاج زاده، محمدباقر
ذوالقدر و یحیی رحیم صفوی روزگاری در یک نهاد با
هم همکاری می کردند " ( نسل دوم سپاه در راه محمد
قوچانی ـ روزنامه شرق).
لذا اولین جناح بندی در جمهوری اسلامی در درون
سپاه شکل گرفت و سپس به دولت و مجلس امتداد یافت.
نیروهای تشکیل دهنده سپاه دارای گرایشهای چپ و
راست بودند و در مقابل هم قرار داشتند. خمینی از
شکل گیری چنین شکافی در درون سپاه و آنهم در جریان
جنگ با عراق به واهمه افتاد. بهمین خاطر سپاه را
از دخالت در سیاست برحذر داشت و عضویت نیروهای
مسلح در جریانهای سیاسی را منع نمود. فرمان خمینی
بعدا نیروهای انتظامی و امنیتی را هم دربر گرفت.
در آنزمان استدلال میشد که: "نیروهای مسلح باید
حافظ کلیت نظام و نگاهبان تمامیت ارضی کشور باشند
و طرفداری آنها از جناحهای داخلی اولا تعارضات
عالم سیاست را به داخل نیروهای مسلح میکشد و در
ثانی جناحهای رقیب سیاسی را مجهز به ابزارهائی
میکند که که با توسل به آنها میتوانند موقعیت خود
را در مسند قدرت تثبیت کرده و در نهایت مانع
جابجائی و تداول قدرت شوند."(سیاسی شدن نیروهای
مسلح؟ سعید حجاریان).
فرمان خمینی منجر به تدوین قوانینی شد که جلو سپاه
پاسداران برای دخالت آشکار در سیاست را تا
انتخابات مجلس پنجم گرفت. در مرحله اول انتخابات
دوره پنجم مجلس عده ای از کاندیداهای کارگزاران
سازندگی پیروز و یا به دور دوم راه یافتند. خامنه
ای از نتایج مرحله اول انتخابات دوره پنجم مجلس
احساس خطر کرد و" لیبرالها" را در سخنرانی خود زیر
ضرب گرفت و به سپاه چراغ سبز نشان داد. بدنبال آن
فرماند کل سپاه، فرمان عملیات سیاسی را در مراسم
صبحگاه لشکر ۷ حضرت رسول صادر کرد و گفت: " ...ما
در مرحله دوم باید به صحنه بیائیم و با رای خود
نگذاریم لیبرالها و لو یک نفر اینها به مجلس بروند
و بخواهند برای ملت و کشور مشکل درست کنند. ..."(
کیهان ۲۹ فروردین سال ۱٣۷۵). بعد از انتخابات "حزب
الله" طی بیانیه ای اعلام کرد که :"ما با تمام قوا
به صحنه آمدیم و جریان انتخابات را به مسیر صحیح
هدایت کردیم". و فرمانده سپاه هم از اولین "عملیات
سیاسی این نیروی پرافتخار که در کارنامه آن ثبت و
حفظ شد" صحبت کرد.
بدین ترتیب سپاه بعد از جنگ برای نخستین بار
بمثابه یک حزب سیاسی وارد صحنه انتخابات گردید و
معادلات را بنفع جناح حاکم تغییر داد.
برنامه سپاه برای قبضه قدرت
سپاه
گرچه در مرحله دوم انتخابات مجلس پنجم، آشکارا در
امر سیاست دخالت کرد، ولی از اوائل دهه هفتاد برای
قبضه قدرت سمت گرفته بود. سپاه در نخستین قدم عده
ای از اعضای دفتر سیاسی سابق و برخی ازفرماندهان
نظامی را به روزنامه کیهان روانه کرد و در گام
بعدی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما
چنگ انداخت.
انتخاب محمد خاتمی در دوم خرداد ۷۶ به ریاست
جمهوری ، در برنامه سپاه برای قبضه قدرت وقفه
بوجود آورد. با این وجود سپاه برنامه هایش را در
اشکال دیگری پیش برد.
سپاه بجهت خصوصیات، نوع شکل گیری و نیروهای تشکیل
دهنده آن در سطح فرماندهی، حاضر نیست همانند
ارتشهای کلاسیک تنها به فعالیت در حوزه نظامی
اکتفا کند. سپاه توان و شایستگی خود را بیش از آن
می بیند. در بین فرماندهان سپاه عطش سیری ناپذیر
برای دخالت در امور سیاسی و کسب قدرت مشاهده
میشود.
سپاه با در نظر گرفتن نقشش در جنگ ایران و عراق و
در سرکوب مخالفین و با توجه به فداکاری نیروهایش
در جنگ و قربانیانی که در دفاع از کشور از دست
داد، خود را صاحب انقلاب بهمن میداند. فرماندهان
سپاه، بارها از فساد در درون روحانیت، ثروت اندوزی
آقا زاده ها و از ناتوانی روحانیت در اداره کشور
شکوه کرده اند و نارضایتی خود باطلاع خامنه ای
رسانده اند. فرماندهان سپاه خودشان را متدین تر از
آقازاده ها و متعهدتر از فقها نسبت به اسلام و
انقلاب میدانند و بر لیاقت و شایستگی سپاه برای
اداره کشور تاکید دارند.
عوامل موثر در تقویت موقعیت سپاه پاسداران
موقعیت سپاه پاسداران در طی دو دهه و نیم بجهات
مختلف تقویت شده است. اما عوامل موثر در تقویت
موقعیت سپاه در سطح کشور و در ساختار قدرت، در
دوره جنگ و بعد از آن متفاوت بود:
دوره جنگ ایران و عراق
در جنگ های طولانی بخش مهمی از امکانات کشور در
اختیار نیروهای نظامی قرار میگیرد و موقعیت
نیروهای نظامی بخاطر دفاع از کشور در سطح جامعه و
قدرت تقویت میشود. بگفته هارولد لاسول:
".....درگیری طولانی در یک جنگ تمام عیار که علاوه
بر سازمانهای تخصصی رزمی، حجم عظیمی از واحدهای
شبه نظامی را به صحنه میکشاند و از همه مولفه های
قدرت ملی(اعم از جمعیت، ایدئولوژی، توان تولیدی،
منابع اولیه ...) استفاده میشود، زمینه مستعدی را
فراهم میکند که پس از پایان جنگ شاهد یک دولت
پادگانی باشیم". (دولت پادگانی ـ هارولد لاسول).
جنگ ایران و عراق جنگی بود طولانی تمام عیار که ٨
سال طول کشید. پایان جنگ به روی کار آمدن بلافاصله
دولت پادگانی در ایران منجر نگردید، ولی توان رزمی
سپاه در طول جنگ بالا رفت، ساختارهای آن تغییر کرد
و موقعیت آن در ساخت قدرت تقویت گردید. در جریان
جنگ بخش مهمی از امکانات کشور در اختیار سپاه قرار
گرفت که سپاه بعد از جنگ از آن بهره های فراوانی
برد( از جمله در فعالیتهای اقتصادی).
سپاه در طول جنگ از یک نیروی پارتیزانی بیک ارتش
گسترده فراروئید و صاحب سازمان وسیع و کادرهای
نظامی گردید. جنگ طولانی مدت ایران و عراق به شکل
گیری نیروی شبه نظامی بسیج انجامید که تحت
فرماندهی سپاه قرار گرفت و بعد از جنگ هم بحیات
خود ادامه داد.
دوره بعد از جنگ ایران و عراق
در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و بویژه محمد
خاتمی عوامل زیر در تقویت بیش از پیش موقعیت سپاه
در ساختار جمهوری اسلامی موثر بودند:
۱. تکیه به نیروی نظامی
خمینی بعنوان رهبر انقلاب اسلامی از مشروعیت
کاریزماتیک و سنتی و از حمایت گسترده مردم برخورد
بود. خامنه ای که بعد از او در مقام ولی فقیه قرار
گرفت، از چنین خصوصیتی برخوردار نبود.
بعد از خمینی بتدریج شکاف بین دولت ـ ملت فعال
شده، گروههای مختلف اجتماعی از جمهوری اسلامی
فاصله گرفته و پایگاه اجتماعی رژیم تضعیف و
مقبولیت آن در بین مردم سیر نزولی پیمود. در دوره
ریاست جمهوری رفسنجانی ما شاهد گسترش نارضایتی در
بین گروههای مختلف اجتماعی بودیم. نارضایتی ها در
شورش مردم شهرهای شیراز، مشهد، اراک، قزوین و
اسلام شهر جلوه گر شد. در انتخابات دوم خرداد نیز
جوانان، زنان و طبقه متوسط شهری به کاندیدای ولی
فقیه و جناح حاکم "نه" گفتند. این انتخابات و
انتخابات مجلس و شورای محلی نشان داد که پایگاه
اجتماعی رژیم بشدت تضعیف شده است.
سران جمهوری اسلامی بخاطر فقدان مشروعیت رژیم و
تضعیف پایگاه اجتماعی آن و برای سرکوب شورشها و
اعتراضات مردم به سپاه متوسل شدند و همانند حکومت
های مستبد برای حفظ قدرت راه را برای قدرت گیری
سپاه در ساختار سیاسی هموار کردند و امتیازات
متعددی برای سپاه و فرماندهان آنها در نظر گرفتند.
علیرضا علوی تبار در سخنرانی در مراسم اعتصاب غذا
در دفتر مرکزی جبهه مشارکت بر این نکته دست گذاشت
و گفت: "امام خمینی بعنوان رهبر انقلاب اسلامی هم
مشروعیت کاریزماتیک داشت و هم مشروعیت سنتی، ضمن
آنکه از مقبولیت مردمی بالائی برخوردار بود. اما
پس از ایشان، مشروعیت کاریزماتیک از بین رفت،
مشروعیت سنتی شکل نگرفت و مقبولیت مردمی نیز سیر
نزولی پیدا کرد. همین امرباعث نگرانی کانون قدرت
نسبت به ادامه حیات خود شد و بستر نظامی گری را
فراهم ساخت." او اضافه کرد: "امام خمینی اعتماد به
نفس خاصی داشت که او را کمابیش در قبال مسائل
بیرونی واکسینه میکرد. در حالی که این اعتماد به
نفس بعد از ایشان از بین رفت و بهمین خاطر تلاش
میشود با ژست های نظامی خاص، حقارت شخصی پوشانده
شود".
۲. اصلاحات
با
راه افتادن روزنامه های منتقد در دوره اول ریاست
جمهوری خاتمی و با پیروزی پی در پی اصلاح طلبان
حکومتی در انتخابات ریاست جمهوری، شوراهای محلی و
انتخابات دوره ششم مجلس شورا، خامنه ای و جناح
محافظه کار احساس خطر کردند. جناح محافظه کار از
جمله روحانیت برای مقابله با اصلاح طلبان حکومتی و
جلوگیری از پیشروی آنها، میدان را برای خامنه ای،
راست افراطی و سپاه باز کردند. خامنه ای با اتکا
به سپاه و ارگانهای امنیتی وابسته به سپاه به
جنگ روزنامه ها و فعالین سیاسی رفت.
جریان راست افراطی در مقابله با اصلاح طلبان
حکومتی، جنبش دانشجوئی، روزنامه نگاران، فعالین
ملی ـ مذهبی، نهضت آزادی و نیروهای سکولار ابتکار
عمل را بدست گرفت. در این روند موقعیت راست افراطی
در ساختار حکومتی تقویت گردید. تقویت موقعیت راست
افراطی بمنزله تقویت سپاه بود و تقویت موقعیت سپاه
هم بمنزله نیرو گرفتن راست افراطی.
٣. حضور امریکا در منطقه
دولت
بوش با حضور در افغانستان، عراق و دیگر کشورهای
منطقه، جمهوری اسلامی را به محاصره در آورده است.
سران جمهوری اسلامی در طی چند سال شدیدا نسبت به
حمله نظامی امریکا احساس خطر میکردند. یکی از
عواملی که راه را برای گسترش نظامی گری و تقویت
موقعیت سپاه در ساخت قدرت باز کرد، تهدید نظامی
ایران توسط امریکا و دولت اسرائیل و طرح خاورمیانه
بزرگ بود.
۴. موفقیت سپاه در عراق
در درون جمهوری اسلامی برای مقابله با خطر حمله
نظامی امریکا دو سیاست مطرح بود:
ـ سیاست همکاری با امریکا در عراق
ـ سیاست زمین گیر کردن امریکا در عراق
دولت خاتمی و اصلاح طلبان بر پیشبرد سیاست اول پای
میفشردند و سپاه بر سیاست دوم. نظر سپاه این بود
که اگر امریکا در عراق موفق شود، نوبت بعدی ایران
خواهد بود. لذا باید امریکا را در عراق زمین گیر
کرد تا نتواند به ایران حمله کند. در این چالش
خامنه ای طرف سپاه را گرفت و پیشبرد این سیاست را
به سپاه پاسداران سپرد. در این ارتباط حتی به
وزارت امورخارجه اجازه داده نشد که برای عراق سفیر
تعیین کند. سپاه سفیر جمهوری اسلامی در عراق را
تعیین کرد.
سپاه این ماموریت را به سپاه قدس که سپاه فرامرزی
است، محول کرد. سپاه قدس برنامه خود را در دو سو
پیش برد. یکسو کمک به جریانهای تروریستی و سوی
دیگر کمک به جریانهای مذهبی ـ سیاسی طرفدار جمهوری
اسلامی.
سپاه پاسداران زمین گیر شدن دولت بوش در عراق را
که قابل پیش بینی بود و دلایل متعددی داشت،
بدرجاتی بحساب خود نوشته است. سپاه عملکرد خود را
در عراق بعنوان برگ برنده بحساب می آورد. سران
سپاه بر این نظرند که تحلیل مدیران سیاسی از
موقعیت امریکا در عراق نادرست از آب درآمد و تحلیل
آنها درست. آنها معتقدند که سیاست اشان در عراق
موفقیت آمیز بود و امریکا در عراق به طور کامل
شکست خورده است. یحیی رحیم صفوی فرمانده سپاه
پاسداران میگوید: " طرحهای استکبار جهانی به
رهبری امریکا در عراق بطور کامل با شکست مواجه شده
است. امریکائی ها میخواستند با روی کار آمدن یک
دولت لائیک و دولت سازی لائیک که مدلی از دمکراسی
غربی باشد، دمکراسی غربی را در خاورمیانه ترویج
دهند و طرح خاورمیانه بزرگ را به دنیا ارائه
دهند." و اضافه میکند:"هزینه های اقتصادی، تلفات
نظامی و هزینه های سیاسی در عراق به منفعت سیاسی و
ساختار دلخواه امریکائی ها تبدیل نشد. نه پارلمان،
نه دولتی که بعد از چهار سال در عراق بروی کار
آمده و نه قانون اساسی عراق مطلوب امریکا نیست و
برنده اصلی میدان عراق مراجع عظام و تفکر اسلام
ناب محمدی است"(سخنرانی سرلشگر یحیی رحیم صفوی در
دومین روز همایش مسئولان و مدیران نمایندگی ولی
فقیه در سپاه). او در این سخنرانی میگوید که
طرحهای امریکا در لبنان هم شکست خورد و نتوانست
حزب الله را خلع سلاح کند و دولت لبنان حزب الله
را بعنوان یک مقاومت پذیرفت. او به پیروزی حماس در
فلسطین هم اشاره میکند.
۵.
تقویت موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه
موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه نسبت به چند سال
قبل تغییر کرده است. با برکناری طالبان و صدام
حسین ـ دو دشمن جمهوری اسلامی ـ و زمین گیر شدن
امریکا در عراق، پیروزی حماس در فلسطین و پیشبرد
پروژه هسته ای از یکسو و از سوی دیگر با روی
کارآمدن راست افراطی و یکدست شدن حاکمیت، موقعیت
جمهوری اسلامی در منطقه تقویت شده است. بهمین خاطر
جمهوری اسلامی در حال حاضر خود را قدرت منطقه ای
بحساب میآورد و خواهان برسمیت شناخته شدن آن از
جانب امریکا و اتحادیه اروپا است. سپاه تقویت
موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه را در درجه اول
مرهون سیاستها و اقدامات خود میداند.
بخش دوم
کارکرد سياسی سپاه
کارکرد
سپاه بمثابه حزب سیاسی
تمام ارتشها در زمینه سازمانی، امر بسیج و ابزارها
نسبت به سازمانهای سیاسی غیرنظامی مثل احزاب از سه
جهت برتری دارند :
۱.
از نظر سازمانی
از دیدگاه سازمانی ارتشهای مدرن دارای سازمانی
متمرکز و انظباط شدید و سلسله مراتب دقیق هستند.
ارتش سازمانی است که برای انجام اهداف خاص و روشنی
تشکیل میشود و از همین رو دارای سازمان داخلی
یکپارچه و منسجمی است. قدرت نظامی غیرشخصی و ناشی
از نشان و درجه است .
۲. توانائی بسیج
از نظر توانائی بسیج ارتشهای مدرن با توجه به
اهداف خاص خود آنها خصلت سمبلیک و ایدئولوزیک
دارند. ارتشها معمولا ذهنیت جمعی ایجاد میکنند که
اعضا در آن غرق میشوند و از آنجا که ذهنیتهای جمعی
معمولا منشا جنبشهای سیاسی هستند، ارتش نیز بهمین
دلیل ممکن است که جنبش سیاسی ایجاد کند.
٣. ابزارهای مورد استفاده
از آنجا که ارتش سازمان کم و بیش انحصاری اعمال
قدرت است، از برتری چشمگیری نسبت به سازمانهای
غیرنظامی برخوردار است."(جامعه شناسی سیاسی ـ دکتر
حسین بشریه )
سپاه پاسداران بمثابه یک ارتش از چنین برتری نسبت
به احزاب سیاسی برخوردار است. بعلاوه سپاه از دو
برتری دیگری هم برخوردار است :
۱. توانائی اقتصادی
سپاه بخاطر فعالیتهای اقتصادی و بودجه کلانی که در
اختیارش قرار میگیرد، دارای توان بالای اقتصادی
است .
۲. سازمان شبه نظامی بسیج
سپاه سازمان شبه نظامی بسیج را تحت فرماندهی خود
دارد و از آن بعنوان بازوی اجرائی بهره میگیرد .
در کشور ما احزاب سیاسی قدرتمند وجود ندارد و
توانائی احزاب سیاسی موجود با سپاه قابل مقایسه
نیست. اگر سپاه همانند احزاب سیاسی وارد عرصه
انتخابات شود و با احزاب سیاسی به رقابت بر خیزد،
نتیجه از قبل معلوم است.
همانگونه که گفته شد سپاه در مرحله دوم انتخابات
دوره پنجم مجلس بنفع جناح محافظه کار وارد صحنه
انتخابات شد و نتیجه را بسود آن جناح رقم زد. در
انتخابات دوم خرداد سال ۱٣۷۶، جریان راست افراطی
میخواست دوباره پای سپاه و بسیج را به انتخابات
بکشاند ولی: "محسن رضایی که از مدتها قبل نسبت به
افزایش روز افزون قدرت ذوالقدر در سپاه پاسداران
معترض بود در کنار هاشمی قرار گرفت و برنامه راست
افراطی در انتخابات ناکام ماند." (ظهور طبقه جدیدـ
بخش ٣۲ نوشته جلال یعقوبی). محسن رضائی بخاطر
ناکام گذاشتن برنامه راست افراطی در انتخابات، از
فرماندهی سپاه کنار گذاشته شد.
با روی کار آمدن اصلاح طلبان حکومتی دخالت سپاه در
انتخابات بعدی متوقف شد تا اینکه سپاه بار دیگر با
تائید خامنه ای از دومین دوره انتخابات شوراهای
محلی باینسو در انتخابات دخالت کرد.
حضور سپاه در انتخابات، موضع گیریهای سیاسی و شرکت
در سیاستگذاری و تصمیم گیریهای کلان سیاسی، نشان
میدهد که سپاه بمثابه یک حزب سیاسی عمل میکند و
کارکردی مشابه آن دارد. اصلاح طلبان حکومتی از
سپاه بعنوان حزب پادگانی نام می برند. سعید
حجاریان در سال ۱٣۷۷ از تبدیل کردن سپاه توسط باند
خاص در سپاه به یک حزب "تمام عیار" سخن گفته بود:
" ... گمان داریم ریشه مشکل به یک باندخاص در درون
سپاه باز میگردد که سالهاست از هیچ تلاشی برای
تبدیل سپاه به یک "حزب تمام" فروگذار نکردند و
برخلاف رای امام حاضر نیستند برای پیگیری شفاف
مواضع و مطامع سیاسی خویش از سپاه بیرون آمده
و حزب خود را تشکیل دهند. سازمان مجاهدین انقلاب
اسلامی با اتکا به سابقه خود میتواند عناصر باند
مذکور را با نام و نشان و درجه به مردم و برادران
سپاه معرفی کند و نشان دهد که این گروه چگونه و با
چه ترفندهائی تلاش میکنند پیوندهای مشکوکی را میان
سپاه و جریان انحصار بوجود آورند"(عصر ما شماره ۹۷
سال ۱٣۷۷/ سعید حجاریان ).
سپاه و انتخابات
در گذشته سرنوشت انتخابات را روحانیت و دو تشکل
روحانیون (جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون
مبارز) رقم میزد. اما در سه انتخابات اخیر، سپاه
سرنوشت انتخابات را رقم زده است .
سپاه و بسیج سازمان یافته ترین، وسیع ترین،
منظبط ترین و نیرومندترین شبکه در کشور هستند.
زمانی که آندو بخواهند در کشور ما که گروههای
اجتماعی از سازمانیابی صنفی و سیاسی برخوردار
نیستند، وارد حوزه سیاست شوند، بمثابه قوی ترین
نیرو برآمد کرده و رقبای خود را شکست میدهند. سپاه
و بسیج در سه انتخابات اخیر رقبای خود را شکست
دادند و نتیجه سه انتخابات را بسود خود و جریان
راست افراطی تمام کردند. بگفته سازمان مجاهدین
انقلاب اسلامی: "آنچه در انتخابات ریاست جمهوری
برجسته بود، حضور سازمانیافته برخی نهادهاد بود.
انتخابات ریاست جمهوری با حضور سپاه و بسیج با
نتایج هدایت شده تبدیل گردید. .....بنابر گزارش
وزارت اطلاعات، دادگستری و کشور و نیز شکایات
آقایان کروبی، معین، رفسنجانی یک نهاد نظامی در
سراسر کشور همچون یک حزب سیاسی با تشکیلات فراگیر
و در قالب طرحهای عملیاتی به هدایت و جهت دهی آرا
در سطح کشور و بویژه شهرهای کوچک و مناطق روستائی
که احزاب سیاسی در آنجا حضوری ندارند پرداخته است"
(بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بعد از
انتخابات ).
سردار ذوالقدر که در آنموقع جانشین فرمانده کل
سپاه بود، در همایش فرماندهان بسیج اداری و کارگری
سراسر کشور آشکارا بر دخالت سپاه در انتخابات
اعتراف کرد: "انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در
نوع خود بی نظیر بود" و "باید پیچیده عمل میشد و
نیروی اصولگرا بحمدالله با طراحی درست و چند لایه
توانستند در یک رقابت واقعی و تنگاتنگ، حمایت
اکثریت مردم را به خدمتگزاری بیشتر و موثرتر به
آنها جلب کنند" (روزنامه ایران ۱٨ تیر سال ۱٣٨۴ ).
سپاه و قانونگذاری
حدود ۷۰ ـ ٨۰ نفر از نمایندگان مجلس شورا به سپاه
وابسته هستند. سپاه با حضور این عده در مجلس
همانند احزاب سیاسی در کار قانونگذاری مشارکت
میکند و از کانال نمایندگان وابسته بخود برنامه
هایش را پیش میبرد و هرآنجا که لازم است علیه
رقبای خود اقدام میکند. نمونه آن را میتوان در
مورد خرم وزیر راه دولت خاتمی دید. خرم در جریان
فرودگاه امام خمینی در مقابل سپاه ایستاد و بخواست
سپاه تن نداد. سپاه از طریق نمایندگان وابسته بخود
او را استیضاح و برکنار کرد .
سپاه و اداره کشور
تاریخ ایران همواره شاهد کشورگشائی نیروهای نظامی
بوده است. نظامیان گرچه توان کشور گشائی داشتند،
اما قادر به کشورداری نبودند. لذا: "در تاریخ
ایران دو نیروی نظامی و دیوانی هر یک قلمرو عمل
خود را داشتند و پادشاه پیوند این دو نیرو بود.
نظامیان که در ایجاد و استقرار نظام نقش اصلی را
داشتند اما توان اداره کشور را نداشتند، لذا یکی
از مشکلات پادشاهان آن بوده که چگونه نظامیانی را
که او و خاندانش را به قدرت رسانیده اند به پایگاه
خود بازگرداند و کاری کند که دیوانیان که تجربه
اداره امور کشور را دارند کارها را به دست گیرند.
برای مثال چگونه شاه اسماعیل صفوی و به دنبال او
شاه عباس کبیر قزلباشان را که حکومت صفوی را برپا
کرده بودند مجبور کرد که چشم از مناصب اداری
بپوشند و کار و اداره امور کشور را به دیوانیان
واگذارند" (تحلیلی از دولت آقای احمدی نژاد بقلم
محمد برقعی ـ مندرج در نشریه شهروند ).
چنانکه گفته شد ارتشها با وجود اینکه در زمینه
سازمانی، قدرت بسیج و ابزارهای مورد استفاده نسبت
به سازمانهای سیاسی غیرنظامی از برتری قابل توجه
ای برخوردارند، ولی فاقد توان اداره کشور هستند.
"در مقابل نقاط قوت ارتشها با احزاب و سازمانهای
سیاسی نقطه ضعف عمده ای دارند و آن اینکه ارتش
برای اداره امور سیاسی ایجاد نشده و از همین رو
حتی در دیکتاتوری نظامی اداره بخشی از امور به
غیرنظامیان واگذار میگردد. طبعا هرچه نظام اقتصادی
و اجتماعی و فرهنگی پیچیده تر باشد، توانائی ارتش
برای اداره امور کمتر میشود."( جامعه شناسی سیاسی
ـ دکتر حسین بشیریه )
زمانیکه نیروهای نظامی توان اداره کشور را داشته
باشند و یا مدعی آن باشند، در چنین صورتی برای
گرفتن اداره کشور خیز برخواهند داشت: "اگر
نظامیان مهارتهای دیوانیان را فرا گیرند یا بر آن
باور شوند که از عهده انجام هر دو وظیفه برمیآیند
سر زیر بار دیوانیان نمیگذارند و خود حکومت را به
دست میگیرند. و از آنجا که عموم آنان از قشرهای
پایینی و متوسط جامعه هستند لذا با شعارهای توده
پسند مردم را با خود همراه میکنند. به علاوه آنکه
به دلیل داشتن انضباط و عادت به زندگی ساده تر
حداقل در اوایل کار فساد مالی کمتری از دیوانیان
دارند. در یک نظام ایدئولوژیکی نیز بیشتر از
دیوانیان به شعارهای انقلابی که برای آن جان فشانی
کرده اند پای بند هستند." (تحلیلی از دولت آقای
احمدی نژاد بقلم محمد برقعی ـ مندرج در نشریه
شهروند ).
سپاه مدعی دارا بودن توانایئ اداره کشور است و
برای آن از مدتها قبل برنامه ریزی کرده است :
ـ سپاه سالها است که برای تربیت کادر در زمینه های
مختلف سرمایه گذاری کرده است. فرماندهان سپاه از
وجود کادرهای توانمند در سپاه صحبت میکنند. محمد
حجازی فرمانده بسیج در مراسم افتتاح همایش مسئولین
بسیج کشور گفت: " سپاه به مرکزی برای تربیت
کادرهای ارزشمند و توانمند نظام تبدیل شده است ".
ـ سپاه به فعالیتهای اقتصادی روی آورده و پروژه
های متعددی را اجرا کرده است. فرماندهان سپاه
معتقد هستند که سپاه از تجربه و توان لازم برای
انجام پروژه های بزرگ اقتصادی برخوردار است و
برپایه آن تجربه قادر به اداره اقتصادی کشور است .
ـ سپاه سالها است که بخشی از نیروهای خود را آزاد
کرده و در ارگانهای مختلف جا داده است تا هم در آن
ارگانها حضور داشته باشد و هم در اداره کشور تجربه
بیاندوزد .
برپایه آنچه گفته شد سپاه مدعی است که از کادرهای
ارزشمند و از تجربه گرانبار در امر مدیریت نظامی،
اقتصادی و سیاسی برخوردار بوده و قادر به اداره
کشور است .
فرماندهان سپاه مدتها است که دولت رفسنجانی و
خاتمی را بخاطر ضعف و ناتوانی آنها در اداره کشور
و حل بحرانها نقد کرده و توانائی های خود را برخ
آنها میکشند. سردار غلامعباس رشید میگوید: "مدیران
توانمند سپاه هر جا بوده اند موفق بوده اند. با
مدیریت قوی، تفکر و تعقل و فداکاری و ایثار. حتی
در عرصه های نهضتی، عمرانی، خدماتی" و اضافه میکند
که "چنانچه فرصت حضور به این عزیزان داده شود
قادرند کشور را اداره کنند و نظام اداری و اقتصادی
کشور را متحول کنند ."
سپاه و دولت احمدی نژاد
احمدی نژاد بعد از پیروزی در انتخابات کمیته ای را
که اکثر آنها از مقامات نظامی ـ امنیتی بودند،
برای انتخاب وزرا تشکیل داد. هنگام معرفی وزرا
معلوم شد که کفه نیروهای نظامی ـ امنیتی حتی از
کفه اقوام و دوستان احمدی نژاد هم سنگین تر است.
قریب به نیمی از وزرای دولت جدید نظامی هستند و
عضویت نهادهای نظامی ـ امنیتی را در شناسنامه کاری
خود دارند: محمدحسین صفارهرندی، محمد ناظمی
اردکانی، پرویز کاظمی، داود دانش جعفری، مصطفی
پورمحمدی، محمد نجار، سید محمد جهرمی، سید مسعود
پورکاظمی، سیدپرویز فتاح، علیرضا طهماسبی و
غلامحسین محسنی اژه ای شاخص ترین اعضای کابینه
هستند که سوابق نظامی و امنیتی شان بسیار پر رنگ
است .
یک بررسی نشان می دهد که نزدیک به ۷۰ درصد معاونین
وزرای دولت احمدی نژاد از میان فرماندهان و عناصر
وابسته به سپاه پاسداران انتخاب شده اند و معاونان
انتخاب شده نیز همراهان نظامی خود را به وزارتخانه
ها آورده اند. گفته میشود بیش از ۲۵ هزار تن از
مدیران میانی جایشان را به نیروهای مورد نظراحمدی
نژاد داده اند که اغلب شان سوابق نظامی دارند .
مصطفی پور محمدی وزیر کشور محمد باقر ذوالقدر
جانشین فرمانده سپاه پاسداران را به عنوان معاون
سیاسی ـ امنیتی وزارت کشور و قائم مقام خود برگزید
و اکثر استانداران را از بین عناصر وابسته به
سپاه انتخاب کرد (علی شادمانی رئیس دانشگاه علوم و
فنون سپاه بعنوان استاندار همدان و عباس محتاج یکی
از فرماندهان سابق سپاه و فرمانده نیروی دریائی به
سمت استاندار قم....). بنوشته مطبوعات یازده نفر
از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی و چهار نفر
از مسئولان سابق سازمان زندانهای کشور از طرف وزیر
کشور بعنوان استاندار و فرماندار برگزیده شدند.
تعدادی از معاونین احمدی نژاد هم از فرماندهان
سابق سپاه هستند (مثل حسین دهقان معاون رییسجمهور
و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران ).
سپاه در دولت احمدی نژاد از فرهنگی ترین وزارتخانه
دولت که به صفار هرندی سردار پیشین سپاه سپرده شده
تا وزارت بازرگانی، از سطح وزارت و معاونت تا
مدیران اجرائی، از سطح استاندار و فرماندار تا سطح
مدیران محلی حضور گسترده دارد .
سپاه بمثابه ارگان امنیتی ـ اطلاعاتی و ارگان
حراست
در بیان مشخصه های سپاه گفته شد که سپاه سازمان
نظامی ـ امنیتی است. بر همین پایه سپاه از ابتدا
واحد اطلاتی تشکیل داد و به جمع آوری اطلاعات از
سازماهای سیاسی مخالف پرداخت. محسن رضائی اولین
فرمانده واحد اطلاعاتی بود. کادر این واحد عمدتا
از جوانان محلات و فعالین گروههای سیاسی مذهبی که
قبل از انقلاب فعالیت مخفی داشتند، تشکیل شده بود.
جوانان تشکیل دهنده واحد اطلاعاتی از محلات پائین
شهر مانند نازی آباد و جوانمرد قصاب و خزانه بودند
.
واحد اطلاعاتی از امکانات بارث رسیده از ساواک
استفاده میکرد. واحد اطلاعات سپاه در تلاشی گروه
فرقان، خنثی کردن کودتای نوژه، وارد آوردن ضربات
جدی به سازمان مجاهدین خلق و دستگیریهای گسترده
رهبری و اعضای حزب توده ایران نقش اصلی را داشت.
در این دوره سپاه گشتهای اطلاعاتی القارعه را راه
انداخت که همانند گشتهای کمیته مشترک عمل میکردند
و در خیابانها بشکار اعضای سازمانهای سیاسی
مخالف می پرداختند .
تا زمان تشکیل وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و
حراست نخست وزیری نقش اصلی را در حوزه اطلاعاتی
کشور داشتند .
درسال ۱٣۶۲ سعید حجاریان طرح تشکیل وزارت اطلاعات
را تهیه کرد که با حمایت رفسنجانی از تصویب مجلس
گذشت. با تشکیل وزارت اطلاعات، سپاه مجبور شد کلیه
امکانات، اسناد و ساختمانهای خود را در اختیار
وزارت اطلاعات بگذارد. بخش قابل توجهی از کادرهای
اطلاعاتی سپاه هم به وزارت اطلاعات منتقل شدند.
سپاه با این اقدام از بسیاری از عرصه های اطلاعاتی
حذف شد و واحد اطلاعاتی آن بشدت تضعیف گردید .
بدنبال آن واحد اطلاعاتی به معاونت اطلاعاتی تغییر
نام داد .
از ابتدای تشکیل سپاه، واحد حفاظت اطلاعات سپاه که
وظیفه آن ضداطلاعات و جلوگیری از فعالیتهای نفوذ و
جاسوسی در داخل سپاه بود، تشکیل شده بود. این
سازمان بعد از قتلهای زنجیره ای و دستگیری سعید
امامی و یاران او، بیکی از ابزارهای سرکوب
دانشجویان، فعالین سیاسی و اصلاح طلبان تبدیل
گردید. "مرکز این سازمان در منطقه لویزان قرار
دارد و یکی از سازمانهای کاملا بسته امنیتی در
ایران بشمار میرود. دو زندان معروف ٦٦ (عمومی) و
٥٩ (انفرادی) که در درون پادگان ولی عصر (عشرت
آباد سابق) قرار دارند و نیز چند زندان دیگر تحت
نظارت این سازمان میباشند. یکی از وظایف اصلی این
سازمان در دوره اصلاحات حمایت از نیروهای لباس
شخصی و سازماندهی آنان در برخورد با مردم بوده
است."(ساختار اطلاعات و امنیت در سپاه پاسدارا ن ـ
نوشته دکتر مهدی طلعتی ).
پس از افشای نقش وزارت اطلاعات در قتلهای زنجیره
ای و دستگیری سعید امامی و یاران او، بدستور علی
خامنه ای واحد حفاظت اطلاعات، اطلاعات موازی را
تشکیل داد و کادرهای اخراج شده وزارت اطلاعات را
بکار گرفت. در همان ایام علی یونسی وزیر اطلاعات
دولت خاتمی ضمن تایید وجود نهادهای موازی امنیتی،
گفت: "کارهای موازی وزارت اطلاعات انجام می شود که
تلاش می کنیم آنها را متوقف سازیم. هر چند دستگاه
موازی مشخصی اعلام رسمیت نکرده است، با این حرکات
مخالف هستیم و از طریق مراجع قانونی پیگیری می
کنیم که این فعالیت ها متوقف شود" (روزنامه ایران-
بیستم تیر ۱٣٨۰ ).
اطلاعات موازی در دوره ریاست جمهوری خاتمی بیشترین
نقش را در سرکوب فعالین سیاسی، فرهنگی، کارگری و
دانشجوئی و وبلاگ نویسها داشت. دستگیری نیروهای
ملی ـ مذهبی در اسفند ماه ۱٣۷۹ و بازداشت چند ماهه
آنها، توسط اطلاعات موازی صورت گرفت. با قتل زهرا
کاظمی در سال ۱٣٨۲ ماجرای نهادهای موازی اطلاعاتی
و افزایش قدرت آنها بیش از گذشته مطرح گردید و
موجب شد که: "وزارت اطلاعات در اقدامی بی سابقه
مدارک و مشخصات نهادهای موازی را به مجلس ارائه
داد. گفته میشد که وزارت اطلاعات در یک گزارش
هفتاد صفحه ای، مطالبی در خصوص دستگاه های موازی
اطلاعات وعملکرد آنها در سراسر کشور به کمیسیون
ویژه بررسی عملکرد دستگاه قضایی در مجلس ارائه
کرده است. گزارش مذکور کاملاً شفاف و با ذکر اسامی
افراد موثر در تشکیل نهادهای اطلاعات موازی و
گستردگی حضور اعضای این نهادها در نقاط مختلف بود.
این گزارش البته هیچگاه بصورت علنی انتشار نیافت
لیکن نشان میداد که گسترش بی سابقه این نهادها
نگرانی هایی در وزارت اطلاعات برانگیخته است."
(ظهور طبقه جدید ـ نوشته جلال یعقوبی ).
بدین ترتیب با راه اندازی اطلاعات موازی، سپاه بار
دیگر بکار امنیتی در سطح کشور بازگشت و بر حوزه
امنیتی مسلط گردید .
بنوشته مهدی طلعتی: "علاوه بر ساختارهای رسمی
اطلاعاتی سپاه مانند نیروی قدس، اداره اطلاعات و
سازمان حفاظت اطلاعات، دیگر نیروهای سپاه مانند
نیروی زمینی، هوایی، دریایی و نیروی مقاومت بسیج
نیز در درون خود و بر اساس نیازمندیهای سازمانی
خود، ساختارهای اطلاعاتی خاص خود را دارند. در این
میان نیروی مقاومت بسیج با داشتن شبکه گستردهای
از پایگاههای مقاومت بسیج در سطح کشور ساختار
اطلاعاتی وسیعی را ایجاد کرده که عملا در جهت
کنترل و سرکوب حرکتهای مردمی از آنها استفاده
میشود."(همان منبع).
سپاه در عین حال دستگاه مخابرات کشور را از طریق
اطلاعات موازی تحت کنترل خود دارد و مکالمات
فعالین سیاسی ـ فرهنگی و دانشجوئی را تحت شنود و
کنترل قرار میدهد .
سپاه بعنوان ارگان حراست هم عمل میکند. از زمان
جنگ مسئولیت حراست از مجلس و مقامات حکومتی با
سپاه است. سپاه از این کانال بنحوی مقامات کشور و
مجلس را تحت کنترل خود دارد .
سپاه بمثابه ارگان سرکوب
سپاه تامین "امنیت کشور" و "حفظ ودفاع از انقلاب
اسلامی" را وظیفه خود میداند. صفوی فرمانده سپاه
در پاسخ به خبرنگار پیام انقلاب میگوید: "بعضی
بدون اینکه به قانون اساسی اشاره کنند، ادعا
میکنند که چنین ماموریتی برای سپاه پیش بینی نشده
است. در حالیکه اینطور نیست و ماده ۱۵۰ قانون
اساسی، ماموریت حفظ و دفاع از انقلاب اسلامی را و
دستآوردهای آن صریحا به سپاه واگذار شده ...و روشن
است که اصلی ترین ماموریت سپاه، تامین حفظ امنیت و
مقابله با ضد انقلاب و تهدیدات داخلی است". سپاه
بر پایه همین برداشت از قانون اساسی از یکسو
همانند ارگان اطلاعاتی ـ امنیتی عمل میکند و از
سوی دیگر حرکات اعتراضی و شورشهای شهری را سرکوب
میکند .
فرماندهان سپاه پاسداران بعداز شورشهای شهری در
اوائل دهه هفتاد، گردان های عاشورا و الزهرا را که
اولی متشکل از بسیجیان برگزیده مرد و دومی متشکل
از زنان بسیجی است، تشکیل دادند. وظیفه این
گردانها سرکوب حرکات اعتراضی و شورشهای شهری است.
در فاجعه کوی دانشگاه تهران و تبریز در تیرماه سال
۱٣۷٨ گردانهای عاشورا نقش جدی داشتند .
در درگیریها و تظاهرات خردادماه سال در سال 1385در
تبریز، اردبیل، نقده وسایر شهرها، گردان های
عاشورا به تایید منابع محلی نقش اصلی را در سرکوب
تظاهرات کنندگان برعهده داشتند. براساس گزارش
عمومی سپاه آذربایجان شرقی: "سردار حجازی در جمع
فرماندهان حوزه های مقاومت و گردان های عاشورا و
الزهرای منطقه مقاومت بسیج سپاه آذربایجان شرقی از
عملکرد شایسته بسیجیان در حوادث اخیر تبریز
قدردانی کرد". (سایت روز )
سپاه ارگان سرکوب جمهوری اسلامی است و هر آنجا که
لازم باشد وارد عمل میشود و مخالفین جمهوری اسلامی
را با خشونت سرکوب میکند. چنانچه تا کنون شورشهای
شهری و اعتراضات دانشجوئی، کارگری، زنان و ملی ـ
قومی را سرکوب کرده است .
بخش سوم
کارکرد اقتصادی سپاه
دلایل رویکرد سپاه به فعالیت اقتصادی
فعالیت اقتصادی سپاه بعد از جنگ ایران و عراق آغاز
شد. در رویکرد سپاه به فعالیت اقتصادی، عوامل زیر
موثر بودند:
۱. بعد از اتمام جنگ و انتخاب رفسنجانی بعنوان
رئیس جمهور، برنامه سازندگی و ترمیم خرابی های جنگ
در دستور کار گرفت. سپاه که خود را حافظ انقلاب و
دستآوردهای آن میداند، سازندگی را هم وظیفه خود
تلقی کرده و در آن شرکت جست. این امر بارها از
زبان فرماندهان سپاه جاری شده است. آنها میگویند
ما در دهه اول انقلاب در دفاع از انقلاب و اسلام
علیه دشمن جنگیدیم و در دهه های بعد در سازندگی
کشور شرکت جستیم. رحیم صفوی هنگام امضای قرارداد
احداث خط لوله از عسلویه به استان سیستان و
بلوچستان گفت: "سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد
عمومی، انقلابی که محصول فداکاری ملت بزرگ ایران
است علاوه بر دو ماموریت دفاع از امنیت کشور و
دفاع از انقلاب اسلامی پس از پایان جنگ بزرگترین
افتخارش کمک به دولت در سازندگی ایران بوده است".
وی با اشاره به اینکه سپاه فرزند ملت است و
نیروهای جوان و متخصص نسبتا کاملی دارد، گفت:
"نیروهای جوان فقط قانع به دفاع نیستند بلکه با
مجوز مقام معظم رهبری به عنوان نیاز انقلاب وارد
سازندگی شده اند."
۲. بعد از جنگ سپاه در صدد گسترش توان نظامی و
تسلیحاتی خود بود. اما بودجه سپاه برای پیشبرد
برنامه هایش کفاف نمیداد. رفسنجانی برای گسترش
فعالیتهای اقتصادی و تامین هزینه ها، معتقد بود که
باید به سپاه و وزارت اطلاعات اجازه داد که به
فعالیت اقتصادی بپردازند و از این طریق بخشی از
هزینه های خود را تامین کنند. بر پایه همین نظر
علی خامنه ای به سپاه اجازه فعالیت اقتصادی داد.
سپاه مدعی است که در سایه فعالیت اقتصادی توانسته
است هم در امر سازندگی شرکت نماید و هم کسری بودجه
اش را تامین کند.
٣. بگفته سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران
: "نیروهای مسلح در زمان جنگ حجم عظیمی از آلات و
ادوات مهندسی را بنا به نیاز زمان جنگ در اختیار
دارند که بعد از جنگ بلااستفاده مانده است. در
کشورها متداول است که از این امکان برای سازندگی و
توسعه کشور استفاده می شود. بر این اساس تدبیر شده
است که بخشی از توان سپاه از حالت نظامی به سویل
(غیرنظامی) تبدیل شود و به سازندگی کشور کمک
کند"(روزنامه شرق ۲۹ تیرماه۱٣٨۵). دولت و سپاه
میخواستند از آن آلات و ادوات مهندسی استفاده شود.
آغاز فعالیت اقتصادی سپاه
سپاه در قالب طرح های عمرانی، فعالیت اقتصادی خود
را با بهره گیری از آلات و ادوات مهندسی بجا مانده
از جنگ و با حمایت خامنه ای و رفسنجانی شروع
کرد.
سپاه ابتدا قرارگاه های بازسازی معروف به "قرب" را
در نیروی هوائی، دریائی، زمینی، بسیج و ستاد متشرک
سپاه راه انداخت و بدنبال آن قرارگاه خاتم
الانبیا را در سال ۱٣۶۹ دایر نمود و سپس شرکت های
متعددی را با عناوین مختلف تشکیل داد. این شرکت
ها در بخش های کشاورزی، صنعتی و معدنی، راه سازی،
حمل و نقل، صادرات و واردات و آموزش و فرهنگ
فعالیت میکنند.
سپاه در طی ۱۶ سال در پروژه های متعدد شرکت جسته و
بگفته سردار سرتیپ پاسدار عبدالرضا عابدزاده
جانشین قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا تا کنون ۱۲۲۰
پروژه ملی و منطقه ای، عمومی، صنعتی و معدنی را
اجرا کرده و ۲۴۷ پروژه هم در دست اجرا دارد.
وزارتخانه های مختلف از جمله وزارت نفت، راه،
نیرو و شهرداری تهران پروژه های زیادی را به سپاه
واگذار کرده اند. احمدی نژاد زمانیکه شهردار تهران
بود، قراردادهای زیادی را با سپاه بست. او در پاسخ
به خبرنگاران درباره علت چنین تصمیمی بدون برگزاری
تشریفات مناقصه گفت:" پیمانکاران دولتی به دلیل
داشتن تجربه در کار و ارائه قیمت پایین، مورد قبول
شهرداری هستند." ( دهم بهمن ۱٣٨۲):" و افزود:
"یکی از شرکت های وابسته به بنیاد مستضعفان و
همچنین قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء وابسته به
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پذیرفته اند با پایین
ترین قیمت در خدمت مردم باشند".
پروژه هائی که به سپاه واگذار میشود توسط قرارگاه
خاتم الانبیا باجرا در میآید و یا اینکه کل پروژه
و یا قسمتها و فازهائی از آن به شرکتهای وابسته به
سپاه و شرکتهای دیگر واگذار میشود.
از تعداد شرکتهای وابسته به سپاه، میزان سرمایه و
حوزه های کار آنها اطلاعات کافی در دسترس نیست.
ولی برای آشنائی با نوع پروژه ها و حجم آنها
بدو مورد اشاره میشود:
طرح توسعه شبکه آبیاری امیدیه خوزستان
بنا بگزارش خبرگزار
*طرح توسعه شبکه آبیاری امیدیه خوزستان پروژه
بزرگی بود که در دوره ریاست جمهوری خاتمی باجرا
درآمد. این پرژه بالغ بر ۸۸۰۰ هکتار (۵۰۰۰ هکتار
اصلی و ۳۸۰۰ هکتار توسعه) از اراضی منطقه امیدیه
خوزستان را در برمیگرفت. این پروژه توسط موسسه
کوثران که به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا وابسته
است، به انجام رسید.
ساخت مخازن ذخیره نفت
بنا به گزارش شبکه اطلاع رسانی نفت انرژی (شانا)
در تاریخ اول فروردین ماه امسال، قرار گاه خاتم
الانبیا ساخت ۴ مخزن ذخیره نفتی را در جزیره خارگ
در دست اجرا دارد. بگفته "حکیمی نژاد" معاون صنعت
و معدن قرارگاه خاتم الانبیا، پروژه های صنعتی این
قرار گاه بیشتر در بخش های ساخت اسکله ها، سازه
های فلزی، مخازن بزرگ نفت خام و پروژه های انتقال
نفت و آب است.
واردات و صادرات کالا
بخشی از مبادی ورودی و خروجی کشور در دست سپاه است
و دولت بر آنها کنترلی ندارد. ظاهرا مبادی ورودی و
خروجی باین خاطر در اختیار سپاه قرار گرفته است که
سپاه بتواند بدون کنترل خریدهای نظامی را وارد
کشور کند و یا تجهیزات نظامی را برای کمک به
جریانهای اسلامی از کشور خارج سازد. این مبادی
شامل اسکله ها و فرودگاه های کشور و مرزهای زمینی
میشود. اما سپاه از این مبادی برای وارد و خارج
کردن کالاهای قاچاق بطور گسترده ای استفاده میکند.
بگونه ای که این مبادی به کانال اصلی ورود و خروج
کالاهای قاچاق تبدیل شده است.
سپاه بیش از ۶۰ اسکله در جنوب کشور در اختیار
دارد. اولین بار مهدی کروبی در دوره ششم مجلس شورا
وجود اسکله های غیرمجاز را علنا عنوان کرد و گفت
که بیش از ۶۰ اسکله غیرمجاز در کشور وجود دارد.
بدنبال آن، دو تن از نمایندگان مجلس در این زمینه
دست به افشاگری زدند. بگفته علی قنبری نمایده دوره
ششم مجلس شورا: "متاسفانه نزدیک به یک سوم واردات
کشور از طریق بازارهای غیرقانونی، اقتصاد زیرزمینی
و اسکله های غیرمجاز صورت میگیرد. برخی نهادهای
انتصابی که خود را تابع دولت نمیدانند و نیز
نهادهائی که قدرت را در اختیار دارند و عمدتا
نظامی هستند، بیشتر به این کار مبادرت می ورزند."
تعطیلی فرودگاه امام خمینی
جریان فرودگاه امام خمینی هم با این موضوع
برمیگردد. هنگام افتتاح فرودگاه خمینی در دوره
خاتمی، سپاه خودرو های خود را روی باند فرستاد و
باند را بست و تهدید کرد اگر هواپیمایی قصد فرود
داشته باشد آن را با موشک در آسمان میزند. دستاویز
سپاه برای این حرکت کودتائی، حضور شرکت ترکیه ای
در بخش بازرسی فرودگاه بود که سپاه این امر را
سپردن امنیت کشور بدست یک شرکت خارجی قلمداد
میکرد. در حالیکه بگفته وزیر راه، کار این شرکت
ربطی به مسائل امنیتی نداشت.
اما در پس این کشاکش موضوعی بود که هم سپاه و هم
دولت بر آن آگاهی داشتند و آنهم کالاهائی است که
سپاه بدون کنترل دولت و پرداخت تعرفه گمرگی از
طریق هوائی وارد کشور میکند. سپاه نمیخواست که به
کنترل کالاها تن دهد. چرا که یکی از منابع درآمد
آن قطع میشد.
سپاه در این کشاکش پیروز شد، قرارداد با ترکیه لغو
گردید و وزیر راه توسط مجلس استیضاح و برکنار شد.
احمد خرم در مجلس اظهار داشت که اقداماتش با تائید
خامنه ای صورت میگرفت و در طول یک هفته فبل از
افتتاح فرودگاه با دفتر خامنه ای در تماس بوده و
رفع اشکالات را به او خبر میداده و از او تائیدیه
میگرفته است.
دولت احمدی نژاد و فعالیت اقتصادی سپاه
چالش سنگینی هنگام معرفی اعضای کابینه بین دولت و
مجلس حول وزیر نفت شکل گرفت. مجلس سه بار به وزیر
نفت پیشنهادی احمدی نژاد رای نداد. یکی از وزرای
پیشنهادی احمدی نژاد، صادق محصولی ـ یکی از
فرماندهان عالی رتبه سپاه پاسداران ـ بود. در این
چالش مشخص شد که سپاه میخواهد بر وزارت نفت چنگ
بیاندازد تا پروژه های نفت را قبضه کند. ولی عده
ای از نمایندگان، مخالف بودند که وزارت نفت دست
سپاه بیافتد. سرانجام کاظم وزیری هامانه چهارمین
وزیر پیشنهادی احمدی نژاد رای مجلس را آورد. ولی
او بدستور احمدی نژاد همان کاری را انجام داد که
سپاه میخواست.
واگذاری چهار قرارداد بزرگ به سپاه در طی یک ماه
در
انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری سپاه و بسیج
نقش مهمی داشتند. احمدی نژاد بهمین خاطر هم تعدادی
قابل توجهی از وزرا و معاونین آنها را از میان
سپاهیان برگزید و هم راه را برای واگذاری پروژه
های بزرگ به سپاه و بسیج گشود.
در دوره احمدی نژاد فعالیت اقتصادی سپاه وارد فاز
جدیدی شده است. در طی یکماه دولت احمدی نژاد چهار
قرارداد بزرگ با سپاه منعقد کرده است. مبلغ سه
قرارداد بیش از ۷ میلیارد دلار است. با این
قراردادها، میزان فعالیت اقتصادی سپاه بطور قابل
توجهی بالا خواهد رفت.
بگفته وزیر نفت واگذاری پروژه ها به سپاه همچنان
ادامه خواهد داشت. او هنگام عقد قرارداد اول با
سپاه گفت:
"این پروژه اولین پروژه سپاه پاسداران با مجموعه
نفت نیست و در امتداد کارهای گذشته انجام میشود.
البته این امکان وجود داشت که این پروژه را به چند
شرکت واگذار کنیم، ولی به دلیل توان قابل توجه
قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا در اجرای خطوط لوله،
تصمیم به سپردن کار به این شرکت گرفته شد." وزارت
نفت اضافه کرد: "با این مجموعه بسیار ارزشمند،
کارهای بسیاری را در دست انجام داریم که جزئیات آن
در آینده اعلام خواهد شد."
قرارداد اول
نخستین قرارداد بین شرکت ملی گاز ایران و قرارگاه
سازندگی خاتم الانبیا منعقد گردید. این قرارداد
احداث خط لوله گاز برای انتقال ۵۰ میلیون متر مکعب
از گاز عسلویه از طریق استان هرمزگان به استان
سیستان و بلوچستان بطول ۹۰۰ کیلومتر است. مبلغ
قرارداد۳/۱ میلیارد دلار است. در مراسم امضای این
قرارداد که مهمترین پروژه نفتی واگذار شده به سپاه
پاسداران است کاظم وزیری هامانه وزیر نفت و سردار
رحیم صفوی فرمانده سپاه پاسداران حضور داشتند.
قرارداد دوم
بفاصله سه روز پس از امضای قرارداد سه میلیارد
دلاری بین وزارت نفت و سپاه، یکی دیگر از
شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران(شرکت ملی
ساختمان) و یک شرکت وابسته به بنیاد مستضعفان(شرکت
قرب)، قراردادی ۴/۲ میلیارد دلاری با مترو تهران
امضا کردند. پروژه یاد شده به روش
EPC
اجرا می شود. یعنی مهندسی ساخت و طراحی
پروژه به عهده دو شرکت یادشده بوده و بهره برداری
توسط شرکت مترو صورت خواهد گرفت .
قرارداد سوم
بنا بگزارش روزنامه سرمایه توسعه فازها ۱۵ و ۱۶
پارس جنوبی به قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء
سپرده شد. مبلغ قرارداد ۲.۵میلیارد دلار است.
قرارداد چهارم
بگزارش خبرگزاریهای داخل کشور در تیرماه امسال
وزارت نیرو تمامی پروژههای عمرانی آب و برق غرب
کشور را به سپاه پاسداران واگذار کرده است. در
قراردادی بین وزارت نیرو و سپاه، کلیه پروژههای
برقی آبی و سد سازی کشور که از این پس در حوزه
آذربایجان غربی – کردستان – کرمانشاه – ایلام –
لرستان و خوزستان اجرا خواهند شد، به طور صد در صد
در اختیار پیمانکاران سپاهی قرار می گیرند.
حقوق ویژه سپاه در مناقصه ها
بنابر قوانین مصرح جمهوری اسلامی واگذاری
قراردادهای ۱۰ میلیون تومان به بالا بدون رعایت
تشریفات مناقصه غیر قانونی است.
چهار قرارداد گفته شده بدون آنکه به مناقصه گذاشته
شود و تشریفات قانونی در ارتباط با آن رعایت شود،
منعقد شده اند. در مراسم انعقاد این قرار داد
خبرنگاری از وزیر نفت پرسید: "شما برچه اساسی این
قرارداد را بدون برگزاری مناقصه منعقد کردید؟"
وزیر چنین پاسخ داد: "سرعت عمل در این کار ضرورت
دارد و باید دو و نیم ساله عملیاتی شود. مناقصه یک
سال طول می کشد. ضمناً خط لوله، پروژه کاملاً
تعریف شده ای است و از طریق فهرست بها قابل برآورد
است و احتمال اینکه خطایی باشد بسیار کم است
بنابراین این پروژه با ترک تشریفات مناقصه و تائید
هیات ترک تشریفات قابل واگذاری بود."
عدم شفافیت فعالیت اقتصادی سپاه
بخشی از فعالیت اقتصادی سپاه زیرزمینی است. این
بخش از فعالیت سپاه که به واردات و صادرات قاچاق
کالا و عتیقه جات برمیگردد، تحت کنترل دولت قرار
ندارد و تعرفه گمرگی برای آنها پرداخت نمیشود. بخش
دیگر فعالیت اقتصادی سپاه که علنی است، از شفافیت
برخوردار نمی باشد. تا کنون مشخص نشده است که سود
حاصل از انجام پروژه ها در ردیف بودجه کشور منظور
میشود و شرکتهای وابسته به سپاه بدولت مالیات می
پردازند؟ آیا حسابرسی توسط دولت صورت میگیرد؟
بهزاد نبوی در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا همین
ابهامات را مطرح میکند: " مشخص نیست سود حاصل از
این قراردادها در ردیف بودجه کشور است یا به سپاه
تعلق میگیرد؟ آیا سپاه با تجهیزاتی که با پول
بیتالمال برای تقویت بنیه دفاعی کشور خریداری
شده است، کارهای پیمانکاری انجام میدهد یا
قراردادهای اقتصادی را که می بندد به پیمانکار
دیگر واگذار میکند و خودش پورسانت میگیرد"
بسیج سازندگی
علاوه بر سپاه، بسیج هم وارد فعالیتهای اقتصادی
شده است. بسیج در پیروزی احمدی نژاد نقش جدی داشت.
احمدی نژاد هم بعد از پیروزی به بسیج قول داد که
بخشی از پروژه های عمرانی را به بسیچ واگذار کند.
در بودجه سال ٨۵ اجرای بخشی از پروژه های عمرانی
به بسیج واگذار شده است. برای اجرای پروژه ها،
بسیج سازندگی تشکیل شده است. واپذاری پروژها به
بسیج،صدای اعتراض پیمانکاران ساختمانی و تاسیساتی
را بلند شده است که به آن پرداخته خواهد شد.
رقابت بین سپاه و بخش خصوصی
بخش خصوصی و سپاه در فعالیتهای اقتصادی رقیب
هستند. در این رقابت سپاه بجهات زیر از برتری
محسوسی نسبت به بخش خصوصی برخوردار است:
۱. سپاه در قدرت سیاسی حضور دارد، ارگان قهر است،
دارای سازمان و سیستم هیرارشی بوده و از امتیازات
ویژه چون واگذاری پروژه ها بدون انجام تشریفات
مناقصه برخوردار است. سپاه هرآنجا که لازم باشد
بزور رقبای خود را کنار میزند و قراردادها را از
دست بخش خصوصی خارج میسازد. بعنوان نمونه میتوان
به پروژه فرودگاه خمینی اشاره کرد. شرکت ساختمانی
کیسون که یکی از شرکتهای بزرگ ساختمانی کشور است،
در مناقصه برنده شده و حدود یکسوم کار ساختمان
فرودگاه را پیش برده بود که سپاه وارد میدان شد
و بزور قرارداد را از دست شرکت کیسون درآورد و
شرکت کیسون را تا آستانه ورشکستگی سوق داد.
۲. امکانات سپاه از سوی دولت تامین می شود در
حالیکه بخش خصوصی از امکانات مشابه سپاه بهره مند
نیست.
٣. سپاه از نیروی کار ارزان سود می جوید. سپاه
سربازان وظیفه از سطوح زیر دیپلم تا فوق دیپلم و
لیسانس را با حقوق ناچیز خدمت وظیفه بکار
میگیرد(بنقل از مقاله ای با عنوان "توضیحاتی در
باره ماهیت نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی" مندرج
در سایت اخبار روز).
لذا بخش خصوصی قادر به رقابت با سپاه نیست و سپاه
با برخورداری از این امتیازات، روز بروز حضور
بیشتر و قوی تری در اقتصاد کشور پیدا میکند. این
امر بمعنی:
ـ اعمال فشار بربخش خصوصی و تنگ شدن فضای برای
فعالیت آن است
ـ تضعیف نقش بخش خصوصی در اقتصاد کشور و ورشکستگی
بخشی از آنها است
ـ زمینه ساز فرار سرمایه ها از کشور است
بخش خصوصی کشور بشدت از گسترش فعالیت اقتصادی سپاه
و بسیج و واگذاری پروژه ها به آنها ناراضی است.
نامه اخیر پیمانکاران بخش خصوصی گویای این
نارضایتی است. اخیرا ۲۹ انجمن و شرکت پیمانکاری و
ساختمانی نامه ای به روسای سه قوه نوشتند. آنها در
این نامه گفتند که پیمانکاران در آستانه ورشکستگی
قرار دارند. بگفته آنها حداقل ٦٠ درصد ظرفیت
کاری و توان اجرایی شرکتهای عضو انجمنهای
ساختمانی و تاسیساتی خالی و بدون استفاده
باقی مانده است. آنها در این نامه سئوال کرده اند
که: " در قانون اساسی جمهوری اسلامی
مسئولیتها و مشاغل به صورت کامل تعریف شده
است و چشمانداز توسعه اقتصادی، اجتماعی و
فرهنگی ٢٠ ساله هم در جهت کوچک تر شدن دولت
است. بنابراین واگذاری پروژههای بزرگ به
ارگانهای نظامی، انتظامی و شبهنظامی، آیا در
جهت تقویت بنیه اقتصادی و فنی جامعه است؟"
سپاه از نارضایتی بخش خصوصی آگاه است. رحیم صفوی
فرمانده سپاه میگوید: "ما به هیچ عنوان مانع
پیمانکاران شخصی و عمومی در کشور نبوده و نیستیم.
در مواقعی که هیچ پیمانکاری حاضر نیست به لحاظ
امنیت و سختی کار به میدان بیاید یا قیمت بالا می
دهد به میدان آمده ایم."
برخلاف گفته رحیم صفوی، سپاه مانع فعالیت
پیمانکاران است و رقبای بخش خصوصی را گاه با زور و
تهدید از میان خارج میسازد. بخش خصوصی جرات مقابله
با سپاه را ندارد و هر موقع که بخش خصوصی جرئت
کرده و به رقابت با سپاه برخاسته است، دولت پشت
سپاه را گرفته است. مواردی پیش آمده است که
شرکتهای خصوصی با قیمت پائین تر از شرکتهای سپاه
در مناقصه شرکت کرده و از توانائی لازم برای انجام
پروژه برخوردار بوده اند. ولی پروژه از طرف دولت
بدون رعایت قوانین مناقصه به سپاه واگذار شده است.
به دو نمونه زیر که در رسانه ها آمده است، توجه
کنید:
اعتراض شرکت صدرا به نتیجه یک مناقصهی ایسنا در آخرین روزهای سال
۸۳ قرارگاه خاتم الانبیا به عنوان برنده مناقصه
فاز دوم بندر شهیدرجایی اعلام شد. این مناقصه برای
ساخت ۲۰۵۰ متر اسکله با عمق ۱۰ متر برای پهلوگیری
کشتی های نسل هفتم - با ظرفیت جابه جایی ۱۴۵ تا
۱۵۰ هزار تن کالا - و احداث ترمینال های لازم
برگزار شده بود.
اعلام قرارگاه خاتم الانبیا بعنوان برنده مناقصه
فاز دوم بندر رجایی، اعتراض کنسرسیوم دیگری را که
مدیریت آن بر عهده شرکت صدرا است به دنبال داشت.
جلیل خبره مدیرعامل شرکت صدرا به خبرنگار ایسنا
گفت: "میزان پیشنهاد مالی این کنسرسیوم برای فاز
دوم بندر شهیدرجایی ۳۸۰ میلیون دلار بوده است". او
ادعا کرد: "رئیس و مشاور سازمان بنادر و کشتیرانی
تمایلشان بر این بوده است که فاز دوم بندر شهید
رجایی را نیز به قرارگاه خاتم الانبیا بدهند."
خرید شرکت اورینتال کیش توسط سپاه
"شرکت اورینتال کیش چهار سال پیش توسط چند سهامدار
خصوصی با کسب موافقت مقامات عالی جمهوری اسلامی
تاسیس شد. کار شرکت بهره برداری از منابع نفت و
گازی بود که با کشورهای دیگر مشترک هستند و
همسایگان عملا از آن بهره برداری می کنند در حالی
که ایران به دلیل تحریم ها و محدودیت هائی عملا
صحنه را به سعودی و عراق و قطر واگذار کرده که از
منابع مشترک استخراج کنند. شرکت اورینتنال کیش پس
از مدتی کوتاه توانست توسعه طرحهای نفتی در میدان
های آبی و خشکی مرزی را به دست گیرد؛ از جمله
میدان نفتی پایدار غرب مشترک در مرز ایران و عراق،
میدان فروزان در مرز آبی با عربستان و میدان های
"سلمان" و "هنگام" مشترک با قطر. موفقیت بزرگ تر
شرکت اورینتال آن جا بود که اجازه گرفت تا با شرکت
آمریکائی "هالی برتون" هم وارد معامله و مذاکره
شود و قراردادهائی با آن شرکت برای حفاری در چند
منطقه ببندد."(کسب قراردادهای میلیاردی نفت. نوشته
حمید احمدی ـ سایت روز)
مدیران شرکت اورینتال کیش از ابتدا حاضر نشدند که
فرماندهان سپاه را به شراکت بپذیرند. سپاه
پاسداران که شرکت اورینتال کیش را رقیب خود بحساب
میآورد و از مدیران شرکت برای شراکت پاسخ منفی
گرفته بود، برای حذف رقیب در روزنامه کیهان و سایت
بازتاب دست به افشاگری زد. دستاویز افشاگریها،
مشارکت با هالی برتون بود. براثر افشاگریها مدیران
شرکت قرارداد با هالی برتون را لغو کردند. اما
فشارها ادامه یافت و سرانجام: "حکم دستگیری سیروس
ناصری نایب رییس هیات مدیره اورینتال کیش که به
دعوت وزیر خارجه وقت به هیات مذاکره کننده هسته ای
پیوسته بود تا از تجارب وی استفاده شود، صادر
گردید و عملا ترتیبی داده شد که فعالیت های شرکت
متوقف شود"
( همان منبع).
بدنبال آن بر سر پرونده شرکت اورینتال کیش توافقی
صورت گرفت مبنی بر اینکه سیروس ناصری تبرئه شود و
در مقابل شرکت اورینتال کیش به سپاه واگذار گردد.
خبرگزاری فارس به نقل از "یک مقام آگاه" خبر از
معامله برسر شرکت اورینتال کیش داد و اعلام داشت
که ارزش داراییهای اورینتال اویل کیش "۹۰ میلیون
دلار" اعلام شده و "مذاکره در جریان بر سرتوافق
قیمت نهایی است."
شکل گیری بورژوازی نظامی ـ امنیتی
در
کشور ما بدلایل مختلف ـ از جمله بخاطر درآمد نفت ـ
لایه هائی از بورژوازی از قبل قدرت و رانتهای
حکومتی پدید می آیند. از قبل الیگارشی روحانیت در
طی دو دهه لایه ای از بورژوازی که شامل "آقازاده
ها" هم است، شکل گرفت. با فعالیت اقتصادی سپاه،
لایه دیگری از بورژوازی در حال شکل گیری است.
این لایه با ثروت اندوزی سپاهیان و اطرافیان نزدیک
سپاه شکل میگیرد. آنها از طرق مختلف به ثروت
میرسند:
ـ شرکتهای صنعتی، خدماتی، بازرگانی، پیمانکاری،
مهندسی مشاور، حمل و نقل ....راه میاندازند و سپاه
قسمتهائی از پروژه ها را به آنها واگذار میکند.
ـ در شرکتهائی که سپاه تاسیس میکند، شریک میشوند.
ـ با تهدید
صاحبان برخی از شرکتهای بخش خصوصی را
وادار میسازند که با آنها شریک شوند.
ـ شرکتها و سهام شرکتها از جانب سران رژیم بعنوان
امتیاز به فرماندهان سپاه واگذار میشود.
ـ به اخذ رشوه، حق الزحمه در انعقاد قراردادها،
واردات کالاهای قاچاق .....متوسل میشوند.
این موضوع در مورد ارگانهای امنیتی هم مصداق دارد.
مورد وزارت اطلاعات در زمان قتلهای زنجیره ای
آشکار گردید.
در طی ۱۶ سال از درون فعالیت اقتصادی سپاه و
ارگانهای اطلاعاتی، بورژوازی نظامی ـ امنیتی پا به
حیات گذاشته است. یک نمونه آن هنگام معرفی صادق
محصولی بعنوان وزیر نفت از جانب احمدی نژاد آشکار
شد. محصولی یکی از فرماندهان سپاه بود که در طی دو
دهه بیش از ۵۰ میلیارد تومان ثروت اندوخته است.
بورژوازی نظامی ـ امنیتی از قبل فعالیت اقتصادی
سپاه و ارگانهای امنیتی پدید آمده و در قدرت گیری
و گسترش فعالیت اقتصادی این ارگانها ذینفع است.
منافع بورژوازی نظامی ـ امنیتی با سپاه و ارگانهای
امنیتی در آمیخته است.
لایه ای از بورژوازی که در طی دو دهه در سایه رانت
حکومتی و یا براثر کارآفرینی شکل گرفته است، تحت
فشار قرار گرفته است. سیاستهای احمدی نژاد موجب
لاغر شدن این لایه از بورژوازی و فربه شدن سپاه،
بسیج و بورژوازی نظامی ـ امنیتی میشود.
جمعبندی
گسترش روزافزون فعالیت سپاه و بسیج و شکل گیری
بورژوازی نظامی ـ امنیتی، وضعیت جدیدی را در حوزه
اقتصادی و سیاسی کشور و موقعیت سپاه پدید آورده
است:
۱ـ سپاه به یک کارتل بی رقیب در کشور تبدیل شده
است. بخش خصوصی قادر به رقابت با سپاه نیست.
۲ـ سپاه و بورژوازی نظامی ـ امنیتی در ساخت قدرت
حضور دارند و از قدرت سیاسی برای ثروت اندوزی
بیشتر بهره میگیرند.
٣ـ سپاه با کسب موقعیت ویژه در اقتصاد کشور، در
تصمیم گیریهای اقتصادی و در سیاست گذاری اقتصادی
نقش ایفا میکند.
۴ـ سپاه جدا از دولت دارای منبع درآمد است و این
امر باو اجازه میدهد که در رابطه با دولت از
استقلال نسبی برخوردار گردد و قدرت مانور نسبت
بدولت داشته باشد.
۵. شیوه عمل سپاه و فرماندهان آن در انباشت ثروت،
همانند باندهای مافیائی است. میتوان گفت که باند
مالی ـ نظامی شکل گرفته است که رقبای خود را با
توسل به تهدید و زور کنار میزند.
بخش چهارم
سپاه و کار فرهنگی ـ رسانه ای
سپاه به کار فرهنگی ـ رسانه ای اهمیت زیادی قائل
است. یحیی صفوی در همایش فرماندهان و مسئولان
نیروی زمینی سپاه میگوید: "پویائی و تحول دائمی
انقلاب اقتضا میکند سپاه هم همپای انقلاب از تحول
و نوشوندگی روز بروز برخوردار باشد و زنده و پویا
به نیازهای دفاعی، امنیتی، فرهنگی و سازندگی کشور
در ابعاد مختلف پاسخ دهد" (روزنامه اعتماد ـ هفتم
ماه زوئیه سال ۲۰۰۵). این گفته نشان میدهد که سپاه
کار فرهنگی را جزو یکی از عرصه های چهارگانه
فعالیت خود میداند و در آن حوزه هم مانند سه حوزه
دیگر فعال است .
فرماندهان سپاه بر این اعتقادند که جمهوری اسلامی
در حوزه فرهنگی آسیب پذیر است و "دشمن" میخواهد در
این حوزه نفوذ کند. آنها همانند سعید امامی براین
نظر هستند که "دشمن" با توسل به کودتا (کودتای
نوژه)، تحمیل جنگ به ایران (جنگ ایران و عراق)،
تحریم اقتصادی و فشارهای سیاسی نتوانسته است
جمهوری اسلامی را برکنار سازد. لذا به حوزه
فرهنگی روی آورده است. سپاه بهمین خاطر در عرصه
فرهنگی فعال شده و بخشی از نیروی خودش را به این
کار اختصاص داه است. سپاه در همین ارتباط در اوائل
دهه هفتاد عده ای از اعضای دفتر سیاسی سابق خود را
آزاد کرد و به رسانه ها و نهادهای فرهنگی گسیل
داشت .
صدا و سیما و وزارت ارشاد در کار فرهنگی ـ رسانه
ای از جایگاه ویژه برخوردارند. سپاه همواره در صدد
قبضه آندو بود. سپاه در دوره میرسلیم عده ای را
به وزارت ارشاد فرستاد که از جمله آنها عزت الله
ضرغامی بود. او که مدتی مدیریت یک مجموعه صنعتی
نظامی را برعهده داشت، به معاونت سینمایی وزارت
ارشاد در آمد.
در همان زمان براثر فشارهای وارده، محمد هاشمی از
مقام ریاست صدا و سیما کنار کشید و علی لاریجانی
که سابقا جزو فرماندهان سپاه بود، جای او را گرفت.
عزت الله ضرغامی هم بعد از روی کار آمدن محمد
خاتمی به علی لاریجانی پیوست. بنوشته نیما راشدان
در آن سالها: ".. بعدا رادیو وتلویزیون هم تحویل
سپاه شد و تنها در یک قلم بیش از ۴۰۰ پاسدار بسوی
جام جم پر گشودند" (پل پوت و سردارانش ).
بعد از رفتن علی لاریجانی، صدا و سیما در اختیار
ضرغامی قرار گرفت که جزو فرماندهان سپاه بود.
احمدی نژاد نیز وزارت ارشاد اسلامی به محمدحسین
صفارهرندی (عضو سابق دفتر سیاسی سپاه) سپرد. اکنون
در راس بزرگترین و فراگیرترین رسانه کشور و در راس
وزارت ارشاد که امور فرهنگی و رسانه ای کشور را در
اختیار دارد، فرماندهان سابق سپاه قرار دارند .
سپاه در حوزه های مختلف فرهنگی از جمله سینما به
سرمایه گذاری دست زده و در تولید فیلم مشارکت می
نماید. سپاه نشریات متعددی را راه انداخته و در
محلات هم کار فرهنگی میکند .
سپاه و تکنولوژی
سپاه برای راه اندازی صنایع نظامی و تولید سلاحهای
مدرن به تکنولوژی پیشرفته و افراد متخصص نیازمند
است. سپاه در این زمینه دانشمندان و متخصصان
ایرانی را جلب کرده، به کشورهای غربی دانشجو اعزام
کرده، دانشگاه راه انداخته و موسسات تحقیقاتی دایر
کرده است. هم اکنون بخش قابل توجهی از دانش
تکنولوژیک، موسسات تحقیقاتی و کادرهای متخصص کشور
در اختیار سپاه است .
سپاه دارای مجتمع های نظامی ـ صنعتی است که اطلاع
چندانی از آنها در دست نیست .
سپاه و پروژه هسته ای
پروژه هسته ای که از چند سال پیش بیک معضل در سطح
جهانی تبدیل شده است، در اختیار سپاه قرار دارد.
مسئولین آژانس بین المللی میگویند که اگر هدف از
پروژه هسته ای بهره گیری از انرژی اتمی است، چرا
در اختیار وزارت نیرو قرار ندارد؟ سپاه ارگان
نظامی است و سپردن پروژه اتمی به آن میتواند اهداف
نظامی را به ذهن متبادر سازد .
گرچه هدایت مذاکرات پیرامون بحران هسته ای با
شورای عالی امنیت و دبیر آن علی لاریجانی است، ولی
قرار گرفتن پروژه هسته ای در تحت مسئولیت سپاه،
موقعیت سپاه را در جمهوری اسلامی بالا برده است .
سپاه قدس و مقاومت بسیج: دو بازوی سپاه در خارج و
داخل کشور
سپاه پاسداران بنا بفرمان خمینی در ۲۶ شهریور سال
۱٣۶۴ دارای سه نیروی زمینی، هوائی و دریائی گردید.
بعد از جنگ و مرگ خمینی و قرار گرفتن خامنه ای در
فرماندهی نیروهای نظامی، دو نیروی دیگر بر ساختار
سپاه افزدوه شد: سپاه قدس و مقاومت بسیج. سپاه
بدین ترتیب دارای پنج نیرو شد .
سپاه قدس
حسن روحانی در شماره جدید ارگان مرکز تحقیقات مجمع
تشخیص مصلحت نظام نوشته است: باید بین انقلاب
اسلامی و جمهوری اسلامی، یکی به عنوان اولویت نخست
انتخاب شود. بعد از گذشت ۲٨ سال از عمر جمهوری
اسلامی بار دیگر این موضوع بمیان کشیده شده است:
ام القرا و یا صدور انقلاب اسلامی. در ابتدای
انقلاب این موضوع با حدت تمام مطرح بود. سران
جمهوری اسلامی هم میخواستند جمهوری اسلامی را در
ایران مستقر سازند و هم انقلاب اسلامی را به دیگر
کشورها صادر کنند .
بر همین پایه در سپاه پاسداران واحد نهضتهای
آزادی بخش بوسیله محمد منتظری که از سالها قبل
مناسبات نزدیک با آنها داشت، دایر گردید. بجهت
عملکرد محمد منتظری که در چارچوب سپاه و دولت موقت
نمی گنجید، تنش بین او و فرماندهی سپاه و دولت
بازرگان بوجود آمد که اوج آن در اشغال فرودگاه
مهرآباد توسط محمد منتظری و نیروهای او بود. این
تنشها موجب شد که در دوره دولت رجائی واحد نهضت
های آزادیبخش در سپاه منحل گردد. بخشی از نیروهای
این واحد جذب واحد اطلاعات گردید و بخش دیگر از
سپاه خارج و جریان نهضت جهانی اسلام به رهبری مهدی
هاشمی را تشکیل داد. انحلال این واحد با حمایت
رفسنجانی و از طریق مصوبه مجلس صورت گرفت. "واحد
نهضتها در این دوره همکاری بسیار نزدیکی با سایر
نهضتهای آزادیبخش در سرتاسر جهان داشت و حتی
کنفرانسهایی را نیز با حضور رهبران این سازمانها
در تهران برگزار کرد که بازتاب گستردهای در جهان
داشت" (ساختار اطلاعات و امنیت در سپاه پاسدارا ن
ـ نوشته دکتر مهدی طلعتی ).
با وجود انحلال واحد نهضتهای آزادیبخش، سپاه در
جریان جنگ برنامه های خود را از طریق بخش اطلاعات
پیش برد و در ایجاد و تقویت حزب الله در لبنان نقش
جدی بازی کرد. اطلاعات سپاه در انفجار مقر نیروهای
فرانسوی و امریکائی در بیروت دخالت داشت. محسن
رفیق دوست وزیر سابق سپاه پاسداران طی سخنانی در
یکی از کارخانجات صنایع دفاع کشور که در روزنامه
رسالت ۲۹ تیر ۷۰ درج شد گفت: "در پیروزی انقلاب در
لبنان و در خیلی از جاهای دنیا آمریکا ضرب شست ما
را بر پیکر منحوس خودش احساس میکند و میداند آن
مواد منفجرهای که با آن ایدئولوژی ترکیب شد و در
مقر تفنگدارهای دریایی چهارصد افسر و درجه دار و
سرباز را یک مرتبه به جهنم فرستاد. هم تی ان تی آن
مال ایران بود و هم ایدئولوژیش از ایران رفته بود.
این برای آمریکا بسیار محسوس است...آیا آمریکایی
ها این سخنان را نشینده و یا نخواندهاند؟ ".
خامنه ای به جریانهای اسلامی در کشورهای مسلمان
توجه ویژه دارد. همچنانکه گفته شد سپاه قدس بعنوان
سپاه فرامرزی بخواست او بعد از جنگ دایر گردید.
اما این سپاه تا زمان بحران بوسنی با مشکلات جدی
روبرو بود. بحران یوگسلاوی وضعیت سپاه قدس را
دگرگون کرد. با وجود اینکه فرماندهی سپاه و هاشمی
رفسنجانی مخالف درگیری ایران در بوسنی بودند، اما
سپاه قدس برای ارزیابی وضعیت، نیروهائی را به
بوسنی اعزام کرد. فرمانده این نیروها محمد نقدی و
معاون او حسین الله کرم بود. شدت گرفتن بحران در
بوسنی و کشتار مسلمانان موجب گسترش فعالیت سپاه
قدس گردید .
قرارداد صلح دیتون بجنگ در بوسنی خاتمه داد. این
قرارداد خواهان خروج نیروهای دیگر کشورها از جمله
سپاه قدس از بوسنی بود. اما سپاه قدس تشکیلات
گسترده در حوزه های فرهنگی، اقتصادی و بازسازی
ایجاد کرده بود و توانست به حضور خود در بوسنی
ادامه دهد. در اواخر دوره ریاست جمهوری رفسنجانی،
قاسم سلیمانی فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله سپاه جای
احمد وحیدی را گرفت. با فرماندهی قاسم سلیمانی،
سپاه قدس بر ابعاد فعالیت خود در تعدادی از کشورها
افزود. به نوشته واشنگتن پست، نیروی قدس در اغلب
کشورهایی که دارای اکثریت مسلمان هستند عواملی
دارد و هدف آن: "ایجاد رابطه با مبارزان اسلامی و
گروه های رادیکال و حمایت مالی از این گروه ها یا
شخصیت های اسلامی است که به اصول و اهداف سیاست
خارجی دولت ایران اهمیت می دهند ".
سپاه قدس علاوه بر ایجاد ارتباط با جریانهای
اسلامی به کار کسب اطلاعات خارجی بویژه در کشورهای
بوسنی، حاشیه خلیج، فلسطین، لبنان، افغانستان،
ترکیه و عراق و جمع آوری اطلاعات پیرامون تکنولوژی
هسته ای و موشکی می پردازد و عملا جای وزارت
اطلاعات را در این زمینه گرفته است .
سپاه قدس سپاه فرامرزی است که حوزه فعالیت آن خارج
از کشور است. اما دارای دو عملکرد است :
ـ انجام عملیات برون مرزی. برای انجام عملیات برون
مرزی دارای قرارگاههای عملیاتی در داخل وخارج از
کشور است .
ـ تربیت کادر در دانشکده قدس برای جریانهای اسلامی
و طرفداران جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر .
سپاه قدس قبل از حمله دولت بوش به عراق از نیروهای
اپوزیسیون طرفدار جمهوری اسلامی حمایت همه جانبه
ای داشت. بعد از برکناری صدام، سیاست پیشنهادی
سپاه در شورای امنیت عالی پذیرفته شد و اجرای آن
به سپاه قدس واگذار گردید. سپاه قدس در اجرای
سیاست مصوب شورای عالی امنیت بطور سازمانیافته و
برنامه ریزی شده در عراق حضور پیدا کرد. همچنانکه
قبلا گفته شد زمین گیر شدن دولت بوش در عراق و
پیروزی جریانهای شیعه در انتخابات، موجب شد که
موقعیت سپاه و بویژه سپاه قدس در ساخت قدرت ارتقا
پیدا کند .
سپاه
قدس و ترور مخالفین
گفته میشود که سپاه قدس سازمانگر تعدادی از ترورها
در خارج از کشور بوده است. از جمله :
ـ ترور قاسملو و فاضل رسول و عبد الله قادری *
ـ ترور محسن حکیم **
موقعیت سپاه قدس در ساختار قدرت
سپاه قدس عملا بیک پای اصلی در سیاستگذاری جمهوری
اسلامی در منطقه تبدیل شده و عملکرد آن بیک عامل
ایجاد بحران در مناسبات جمهوری اسلامی با برخی از
کشورهای منطقه گشته است .
دولت بوش نسبت به نقش سپاه قدس در عراق حساس شده و
بارها رامسفلد ترورهای عراق و تقویت و تجهیز
تروریستها را به سپاه قدس و فرمانده آن سلیمانی
نسبت داده است .
مقاومت بسیج
خمینی در سال ۱۹٨۰ برای فراخوان جوانان جهت حضور
در جبهه های جنگ، مقاومت بسیج را تشکیل داد. بسیج
در جلب جوانان و اعزام آنها به جبهه های جنگ نقش
موثری داشت. بسیج از ابتدا از افراد داوطلبین
تشکیل میشد و فاقد سازماندهی هیرارشی بود .
بعد از جنگ وظیفه حفظ امنیت شهرها، سرکوب شورشها و
حرکات اعتراضی گروههای مختلف اجتماعی به بسیج
سپرده شد و در این ارتباط گردانهای عاشورا و
الزهرا تشکیل گردید .
در طی یکسال گذشته و بعد از تشدید بحران هسته ای و
اتخاد سیاست تغییر رژیم ایران توسط دولت بوش،
تقویت و تجهیز بیشتر این دو گردانها در دستور کار
قرار گرفت و مجلس در مهرماه پارسال اجازه برداشت
٣۵۰ میلیون دلار از حساب ذخیره ارزی برای تقویت و
تجهیز دو گردان عاشورا و الزهرا را به دولت داد.
"افزایش فشار در پرونده هسته ای و احتمال حمله
نظامی به ایران هم باعث شد تا این گردان ها، که
پیشتر آموزش های جنگ شهری را با عنوان "عملیات کوی
و برزن" دیده اند، به سلاح های نیمه سنگین و سنگین
نیز تجهیز شوند." (تجهیز کم سابقه بسیج در شهرها ـ
اسفندیاری صفاری سایت روز ).
بگفته فرمانده منطقه مقاومت بسیج تهران بزرگ،
گردان های عاشورا و الزهرا در تهران هر یک ۱۲۰
گردان را شامل میشوند. و بگفته رحیم صفوی در سطح
کشور ۲۵۰۰ گردان تشکیل شده است که سپاه میخواهد
۱۲۰۰ گردان عاشورا را به سلاحهای سنگین تجهیز کند.
بدین ترتیب این گردانها دو ماموریت خواهند داشت :
۱. جنگ شهری در صورت حملات نظامی کشورهای دیگر
۲. سرکوب شورشهای شهری و حرکات اعتراضی
رحیم صفوی در جمع فرماندهان بسیج گفت: "تجدید
سازماندهی و تجهیز و تسلیح ۱۲۰۰ گردان عاشورا از
۲۵۰۰ گردان عاشورا در اقصی نقاط کشور برای دفاع
مسلح از اهداف برنامه چهارم پنجساله بسیج است ".
دانشگاههای کشور کانون اعتراضات علیه رژیم هستند.
در این ارتباط به بسیج دانشجویی ماموریت داده شده
است که هرچه سریعتر به تشکیل گردانهای عاشورا و
الزهرا در دانشگاهها اقدام کند. بر همین اساس در
جلسات اخیر بسیج دانشجویی در دانشگاهها، سازماندهی
گردانهای عاشورای دانشجویی به عنوان اصلی ترین
ماموریت امسال بسیج دانشجویی عنوان شده است .
عملکرد بسیج برای سپاه تنها در سرکوب و جنگ شهری
خلاصه نمیشود. بسیج برای سپاه نهادی است با
عملکردهای مختلف :
ـ بسیج در محلات، مساجد، واحدهای تولیدی، ادارات
دولتی، شرکتها، مدارس، دانشگاهها... حضور دارد.
هیچ نهادی در اندازه بسیج در سطح کشور حضور
همگانی ندارد. حضور همگانی به بسیج امکان میدهد که
اطلاعات ضرور را جمع آوری کرده و آنها را به
ارگانهای بالا منتقل نماید. در حقیقت بسیج برای
سپاه نقش "اطلاعات مردمی" ـ اصطلاحی که سران رژیم
بکار می برند ـ دارد .
ـ بسیج با حضور در محلات، ادارات و واحد های
تولیدی میتواند در مواقع لازم به بسیج بپردازد و
بخشهائی از مردم را بپای صندوقهای رای بنفع
کاندیداهای معین بکشاند. چنانکه در جریان انتخابات
و بویژه انتخابات ریاست جمهوری دیدیم .
ـ بسیج برای تامین "امنیت پایدار" در شهرها است.
علیرضا افشار معاون امور فرهنگی و تبلیغات ستاد کل
نیروهای مسلح میگوید: "دومین حوزه ای که بسیج در
آن ماموریت دارد، امنیت پایدار است. زیرا امنیت
پایدار با مشارکت مردم بوجود می آید و با نیروی
انتظامی و امنیتی نمی توان امنیت پایدار داشت ."
وجود بسیج بر توان سپاه در یک سری از عرصه ها
افزوده است. سپاه بخشی از برنامه هایش را از کانال
بسیج پیش می برد و بهمین خاطر بسیج را زنده
نگهداشته است. حجازی فرمانده نیروی مقاومت بسیج
این موضوع را بصراحت میگوید. او بعد از سرکوب
اعتراضات مردم آذربایجان توسط گردانهای عاشورا، در
جمع بسیجیان آذربایجان شرقی با: "تقدیر و تشکر از
احساس مسئولیت و اقدام به موقع و شایسته بسیجیان
در حوادث اخیر"، از این گردانها با عنوان "پیشرو
در دفع خطرها و دفاع از ارزش ها" نام برد و گفت:
"اگر بسیج و روحیه آن نبود انقلاب از کشور رخت بر
می بست، روحیه بسیج باعث شده هنوز فداکاری، دشمن
ستیزی و عدم ظلم پذیری در کشور پویا بماند ".
بسیج از داوطلبین تشکیل میشود. ولی سپاه برای حفظ
این نیرو، امتیازات مختلفی به نیروهای بسیج اعطا
میکند .
مدتی است که به بسیج اجازه داده شده که همانند
سپاه به فعالیت اقتصادی بپردازد. در این ارتباط
بسیج سازندگی دایر شده و احمدی نژاد برای
سپاسگزاری از آنها بخشی از پروژه های دولت را به
بسیج سازندگی واگذار کرده است. طبعا بسیجِها از
فعالیت اقتصادی همانند نیروهای سپاه بهره خواهند
گرفت .
ــــــــــــــــــ
*
روزنامه انقلاب اسلامی جریان ترور را باستناد
اطلاعاتی که در اختیارش قرار گرفته، شرح داده است:
" شرح مأموریتی را می خوانید که از سوی خامنه ای
از طریق هاشمی رفسنجانی به محسن رضائی و از طریق
او به فرمانده سپاه قدس و به تیمهای مأمور مذاکره
با قاسملو، رهبر حزب دموکرات کردستان و دو تیم
ترور داده شده است. مأموری که مأموریت خویش را شرح
می کند، ناصر تقی پور است. او کسی است که به اتفاق
عسگری، مأموریت قتل قاسملو و فاضل رسول و عبد الله
قادری را انجام داده است. تقی پور پیش از ﺁنکه
کشته شود، در می یابد که قصد حذف او را دارند. از
این رو شرح مأموریت را به دوست خود به امانت می
سپرد. به او می گوید: اگر از مأموریت زنده
بازگشتم، شما ماجرا را فراموش می کنید. چنانکه
گوئی کلمه ای از ﺁن را نشنیده اید. اما اگر کشته
شدم شما ﺁن را منتشر کنید. در اواخر زمستان گذشته،
دوست او که از ایران گریخته بود، نزد ﺁقای بنی صدر
رفت و ماجرا را به این صورت بیان کرد:
در اواخر سال ۱٣٨۰ یکی از افسران سپاه پاسداران
بنام ناصر تقی پور، اطلاعاتی در اختیار من گذاشت .
او از من خواست در صورت بروز هر اتفاقی برای او،
این اطلاعات را منتشر کنم. دلیل این کار خود را
چنین گفت : احتمال دارد توسط تشکیلات سپاه قدس –
او خود یکی از افسران ارشد ﺁن بود - به دلیل
اختلافاتی که با فرماندهی سپاه پیدا کرده ام ، به
دلیل « حفظ اسرار امنیتی نظام »، تصفیه فیزیکی شوم
. درک او صحیح بود. چرا که بعد از مدتی بهنگام
غواصی در رود کارون به قتل رسید. عضو دیگر تیم،
عسگری نیز در سال ۱٣٨۲، هنگام ورود به محل کار خود
تیر خورد و کشته شد. گفتند : به دلیل بی احتیاطی
دژبان هدف گلوله قرار گرفته است!
موضوع این مأموریت حذف فیزیکی رهبران حزب دموکرات
کردستان بود. علت ﺁن خطرناک بودنشان برای جمهوری
اسلامی بود .
طراح عملیات یکی از اعضای ارشد سپاه قدس بنام حاج
غفور بود. او اینک رئیس حراست صدا و سیمای جمهوری
اسلامی است. بنا بر طرح، عملیات در دو مرحله می
باید انجام می گرفت و انجام گرفت : در مرحله اول
پیشنهاد گفتگو و رسیدن به توافقی بر سر مسئله
کردستان، از سوی دولت به دکتر عبدالرحمن قاسملو
رهبر حزب دموکرات داده شد. در این مرحله می باید
توافقی صوری انجام می گرفت. در مرحله دوم ، چند
ماه بعد، می باید گفتگوها و توافق نهائی انجام و
توافقنامه امضاء می شد. ترور رهبران حزب دموکرات
کردستان در این مرحله می باید انجام می گرفت. چرا
طرح دو مرحله بود و ترور در مرحله دوم می باید
انجام می گرفت؟ زیرا می باید رژیم را طالب صلح و
حل مسئله جلوه گر می ساخت و مخالفان حل مسئله
کردستان را در معرض اتهام قرارمی داد .
سه تیم تشکیل شدند : ۱ – تیم مذاکره کننده که حاج
غفور با نام مستعار امیر منصور بزرگیان عضو ﺁن و
رابط با دو تیم ترور بود. ۲ – دو تیم ترور ، یکی
مرکب از ناصر تقی پور و عسگری و دیگری به سرپرستی
حمید احمدی نژاد. رابطه تیم اول به سفارت ایران
در وین، احمدی نژاد شد. اسلحه را او از سفارت گرفت
و به دو عضو تیم ترور داد.
برابر طرح، مذاکرات اول در ۲٨ و ٣۰ دسامبر ۱۹٨٨،
در وین پایتخت اتریش انجام گرفت. ۷ ماه بعد، در
ژوئیه ۱۹٨۹ مذاکرات دوم باز در وین بعمل ﺁمد.
ناصر تقی پور و عسگری یک هفته پیش از تاریخ مذاکره
از طریق امارات متحده عربی با گذرنامه های اروپائی
وارد اتریش می شوند. اسلحه و نیازمندیهای دیگر
ﺁنها را سفارت توسط احمدی نژاد در اختیار ﺁنها
قرار می دهد. اطلاع در باره محل و ساعت مذاکره را
حاج غفور به ﺁنها اطلاع می دهد.
هیأت کرد چندین بار زمان و محل مذاکره را تغییر
دادند. این کار مشکلاتی را ببار ﺁورد. تیم ترور از
هیأت مذاکره کننده خواست تا ممکن است زمان گفتگو
را طولانی کند تا فرصت مناسب برای اجرای مأموریت
قتل بدست ﺁید . این فرصت بعد از ظهر ۱٣ ژوئیه ۱۹٨۹
بدست ﺁمد. یک عضو هیأت مذاکره کننده بنام مصطفوی
درب را باز گذاشت و من و عسگری بدون هیچ مشکلی
وارد محل مذاکره شدیم و بسوی رهبران حزب دموکرات
کردستان، قاسملو و قادری و نفر سوم بنام فاضل (
کرد عراقی و استاد دانشگاه در وین ) ﺁتش گشودیم.
قاسملو حتی فرصت بلند شدن از صندلی را نیز پیدا
نکرد. او و دو تن دیگر به قتل رسیدند. بعلت تاریک
بودن محل مذاکره، جعفری شاهرودی ( از اعضای تیم
مذاکره و از فرماندهان سپاه ) نیز زخمی شد.
من و عسگری به سرعت محل قتل را ترک گفتیم و از
اتریش خارج شدیم. جعفری شاهرودی را به بیمارستان
منتقل کردند. او را بعد از ۲۴ ساعت در پی دخالت
سفارت جمهوری اسلامی ﺁزاد کردند و او به سفارت رفت
و در ﺁن پناه جست. بعد از مدتی هم به ایران
بازگردانده شد.
در جلسه توجیه که پیش از رفتن به مأمورین در تهران
تشکیل شد، حاج غفور توجیه کننده اعضای سه تیم بود.
احمدی نژاد مشکلاتی را که ممکن بود با ﺁنها روبرو
شویم، طرح می کرد و حاج غفور پاسخ می داد. در
پایان حاج غفور گفت ترتیب همه چیز داده شده است.
از لحاظ اتریش هم با مشکلی روبرو نمی شویم . می
رویم و مأموریت را انجام می دهیم و ﺁب هم از ﺁب
تکان نمی خورد . در عمل دولت اتریش برای حفظ روابط
دوستانه با ایران، همکاری لازم را در انتقال اعضای
هیأت به ایران بعمل ﺁورد. پلیس اتریش نیز پی گیری
جدی نکرد ."
** " یکی از افسران امنیتی سپاه قدس، وابسته به
واحد نهضت های اسلامی سپاه پاسداران همراه با برخی
اسناد هویتی خویش از ایران خارج شده و در یکی از
کشورها تقاضای امنیت کرده است. گفته می شود این
افسر امنیتی عضو تیم چهار نفره انفجار حرم حضرت
امیر در نجف و کشته شدن آیت الله حکیم است و در
آستانه و یا پس از ورود محسن حکیم "برادر آیت الله
حکیم" به ایران از کشور خارج شده است.
دربرخی محافل گفته می شود، محسن حکیم که جانشین
برادر خود در مجلس اعلای عراق شده و درعین حال عضو
شورای حکومتی عراق است، اسناد و مدارکی را با خود
به ایران برده و دراختیار مقامات ایران قرار داده
که بموجب آن سپاه قدس در ترور آیت الله حکیم دست
داشته است. هنوز معلوم نیست این اسناد را امریکائی
ها دراختیار حکیم قرارداده اند و یا دستگاه امنیتی
بازمانده از رژیم صدام که تحت نظارت شورای حکومتی
عراق بازسازی و فعال شده به این اطلاعات دست یافته
است. محسن حکیم از اوائل این هفته درایران بسر می
برد .
فرمانده سپاه قدس سردار قاسم سلیمانی است و گفته
می شود طرح ترور آیت الله حکیم زیر نظر وی و
سردار"علی آقامحمدی” قائم مقام علی لاریجانی در
سیمای جمهوری اسلامی تهیه و توسط چهارتن از افسران
امنیتی عضو این سپاه در نجف به اجرا گذاشته شد.
توجیه این عملیات تروریستی، پشت کردن آیت الله
حکیم به روحانیت حاکم ایران پس از بازگشت به عراق
و همچنین مذاکرات و تفاهم های وی با نیروهای
امریکائی و انگلیسی مستقر در عراق بوده است.
افسرامنیتی از ایران گریخته همچنین در بازجوئی های
اولیه خود در کشوری که خود را در آن به مقامات بین
المللی معرفی کرده مدعی شده که سه افسر دیگر که
همراه وی در عملیات انفجار حرم حضرت امیر در نجف
دست داشته اند پس از بازگشت به ایران، به اشکال
مختلف کشته شده اند و او تنها بازمانده آن تیم
عملیاتی است.
او گفته یکی از اعضای تیم ترور در جریان یک
مسمومیت شدید غذائی کشته شده، دومی در یک حادثه
اتومبیل در اتوبان بابائی تهران و سومین با شلیک
گلوله دژبان پادگان مناجات کشته شده اند.
تیراندازی منجر به مرگ نفر سوم در پادگان مناجات،
بی احتیاطی دژبان هنگام تحویل و تحول سلاح گزارش
شده است(بنقل از سایت انقلاب اسلامی ).
بخش پنجم
تصفیه و فساد در سپاه
سپاه و انصار حزب الله
انصار حزب الله در اوائل دهه ۷۰ شکل گرفت و بعنوان
تشکل ظاهرا مردمی وارد عمل شد. کار انصار حزب الله
آتش زدن کتابفروشیها، حمله به سخنرانی ها،
گردهمائی ها، تظاهرات و اقدام به ترور بود.
انصار حزب الله قبل از انتخابات دوم خرداد، عمدتا
دگراندیشان را در نوک حملات خود قرار میداد و بعد
از آن اصلاح طلبان حکومتی را نیز زیر ضرب گرفت.
انصار حزب الله به هیچ قانونی پای بند نبوده و به
هیچ ارگانی پاسخگو نیست. آنچه مشخص است انصار حزب
الله بدون پشتیبانی نهادهای قدرتمند در ساخت قدرت
نمیتواند چنین یکه تازی کند.
انصار به ولی فقیه و سپاه وصل است. محمدباقر
ذوالقدر جانشین فرمانده کل سپاه و حسین الله کرم
از فرماندهان سپاه جزو مبتکرین راه اندازی انصار
حزب الله بودند. حجه الاسلام پروازی در سخنان
افشاگرانه خود در مورد انصار حزب الله به این
مسئله اشاره میکند: "در این سال ـ ۱٣۷۲ ـ الله کرم
آمد و گفت بیا در هیات رزمندگان سخنران باش. تعداد
موسسان انصار ۱۸ نفر بودند که به سه گروه تقسیم
می شدند. گروه وابسته به "ذوالقدر" که تعدادشان ۷
نفر بود. هفت نفر هم از طرف "عبداللهی" معرفی
شدند و چهار نفر هم با "الله کرم" بودند. بچه ها
همگی، من و مرحوم نجفی را قبول داشتند. سخنرانی
ها در دوران حیات نجفی شروع شد و بعد از رحلت
ایشان از من خواستند کار او را ادامه دهم. اسم
انصار در آن تاریخ اصلا مطرح نبود. می گفتند برو
بچه های هیئت رزمندگان، به مرور اسم انصار به
میان آمد و با قوی شدن حضور وابستگان "ذوالقدر" و
"الله کرم"، حضور رزمندگان کمرنگ شد ."
سخنان پروازی پیوند بین انصار حزب الله و سپاه را
نشان میدهد. انصار بخشی از برنامه های سرکوب سپاه
را بعنوان جریان غیررسمی و بدون پاسخگو پیش می برد
و سپاه هم بجهات محتلف از انصار حزب الله حمایت
میکند.
سپاه و نیروی انتظامی
نیروی انتظامی از ادغام پلیس و کمیته های انقلاب
اسلامی تشکیل شد. اما این نیرو در اختیار سپاه است
و فرمانده نیروی انتظامی از بین فرماندهان سپاه
انتخاب میشود. قالیباف فرمانده قبلی نیروی
انتظامی، فرمانده نیروی هوائی سپاه بود و اسماعیل
احمدی مقدم فرمانده فعلی نیروی انتظامی، جانشین
فرماندهی بسیج سپاه پاسداران و فرمانده بسیج تهران
بود .
سپاه و وزارت کشور
وزارت کشور یکی از مهمترین وزارتخانه های دولت
بحساب می آید. سپاه در دوره های قبلی نفوذی در این
وزارتخانه نداشت. مصطفی پورمحمدی وزیر منتخب احمدی
نژاد راه را برای حضور سپاه در وزارت کشور باز
کرد. محمدباقر ذوالقدر جانشین فرمانده کل سپاه به
وزارت کشور منقل شد و در مقام معاون امنیتی و
قائم مقام پورمحمدی قرار گرفت و عده قابل توجهی از
استانداران و فرمانداران از بین فرماندهان سپاه
انتخاب گردیدند. بدین ترتیب سپاه در وزارت کشور هم
جای پای محکمی پیدا کرد .
تصفیه در سپاه
روند تصفیه در سپاه از آغاز حیات آن تا امروز
همواره جریان داشته است. سپاه مداوما نیروهائی از
درون خود را بعلل مختلف حذف کرده است. اولین تصفیه
به اوائل حیات آن برمیگردد.
بنیانگذاران سپاه پاسداران حامل گرایشهای سیاسی
مختلفی بودند. صاحبان آن گرایشها در شورای
فرماندهی سپاه و در دفتر سیاسی حضور داشتند و یا
جزو فرماندهان بودند: محمد منتظری، محسن رفیق
دوست، بروجردی، بهزاد نبوی، دوزدوزانی، سید مهدی
هاشمی، محمد سلامتی، حسین شریعتمداری، محسن
میردامادی، عمادالدین باقی، وردی نژاد، حمید جلائی
پور، علیرضا علوی تبار .
در آنزمان شکاف چپ و راست در بین نیروهای جمهوری
اسلامی شکل گرفته بود. سازمان مجاهدین انقلاب
اسلامی که از گروههای هفتگانه سیاسی ـ نظامی قبل
از انقلاب تشکیل شده بود*، حامل این شکاف بود. این
سازمان که جزو بنیانگذاران سپاه بود، گرایشهای
سیاسی خود را بدرون سپاه منتقل کرد. حسین فدایی،
محمدباقر ذوالقدر، احمد توکلی، الیاس نادران و ...
تشکیل دهنده جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب
اسلامی تحت ریاست آیتالله راستی کاشانی بودند.
بهزاد نبوی، محمد سلامتی، عمادالدین باقی....
جناح چپ این جریان را تشکیل میدادند.
یکی از گروههای تشکیل دهنده سازمان مزبور، گروه
مسلح کوچکی بنام "منصورون" بود. محسن رضائی و محمد
باقر ذوالقدر در راس این گروه قرار داشتند. بگفته
محسن سازگارا این گروه: "کارهای عجیب و مشکوکی مثل
بمب گذاری در رستوران خوانسالار تهران را در
آستانه انقلاب مرتکب شدند و در آن عامل بمب گذاری
که کارگری بنام احمدی بود کشته شد. با روحانی به
نام راستی کاشانی که تازه از نجف به قم آمده بود
ارتباط داشتند و وقتی هم همین گروه به صورت یکی از
گروههای هفت گانه در تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب
اسلامی در اول انقلاب مشارکت کرد خیلی زود با
استفاده از آقای راستی کاشانی که پس از مرگ آقای
مطهری، او را به عنوان نماینده امام در آن سازمان
مطرح کرده بودند، عامل اصلی انشعاب در آن سازمان
شدند" (سپاه و سه انحراف). این گروه پس از ورود به
سپاه: "بخش اطلاعات و تحقیقات سپاه را که قرار بود
به صورت مغز متفکر و برنامه ریز سپاه باشد و
حداکثر به صورت واحد اطلاعات نظامی برای سپاه عمل
کند بصورت یک سازمان امنیت درآورده و محسن رضائی
هم در راس این واحد قرار گرفت و فرمانده اطلاعات
سپاه شد. خیلی زود این سازمان امنیت جدید به سایر
بخش های سپاه دست انداخت. این گروه پس از فتح
خرمشهر در رأس سپاه قرار گرفت و به سرعت شروع به
تبدیل سپاه به یک ارتش منظم و کلاسیک نمود ".
این گروه بتدریج فضا را بر گرایش چپ در سپاه تنگ
کرد و زمینه را برای حذف آنها فراهم ساخت. بدین
ترتیب نیروی چپ اسلامی و بعدها طرفداران آیت الله
منتظری از سپاه طرد شدند و فرماندهی سپاه بدست
نیروی راست افتاد .
نمونه این تصفیه، عماادین باقی است. او در مصاحبه
با ایسنا میگوید: "سال ٥٩ وارد سپاه شدم و پس از
یکسالی که در دفتر سیاسی سپاه بودم به فعالیتهای
آموزشی و تحقیقاتی به ویژه در مباحث تاریخ معاصر،
نقش روحانیت، مذهب و نهادهای مذهبی پرداختم. این
فعالیتها تا پایان اسفند سال ٦٢ ادامه یافت. در آن
سال شرایطی بوجود آوردند که من مجبور به استعفا
شدم. استعفایی که محتوایش اخراج بود "
تصفیه در سپاه در سالهای بعد کسانی را دربرگرفت که
نسبت به عملکرد این گروه در جبهه های جنگ اعتراض
داشتند که اکبر گنجی در پاسخ به حسین شریعتمداری
سربسته به آن اشاره میکند. بگفته نیما راشدان حاج
کاظم رستگار و صدها فرمانده معترض دیگر در تصفیه
حسابهای دهه ۶۰ از سپاه حذف شدند: حاج کاظم رستگار
را از تمام عرصه های فرماندهی حذف کردند و او را
در عملیات بدر با لباس یک بسیجی ساده به مسلخ
فرستادند. کسان دیگری مثل داود کریمی را به زندان
انداختند ".
بعد از جنگ بخشی از فرماندهان نیز بجهت آلوده شدن
سپاه کنار کشیدند. "مجرب ترین فرماندهان جنگ بدان
خاطر که نخواستند خون عزیزان خود را به عضویت در
مافیای تازه مولود ثروت و قدرت بفروشند و بر وجدان
خود چوب حراج زنند، از سپاه طرد و به مسافر کشی در
خیابانهای تهران روی آوردند" (پل پوت و سردارانش ـ
نوشته نیما راشدان ).
تصفیه ها در سالهای بعد ادامه یافت و شامل کسانی
گردید که به عملکرد فرماندهان سپاه، آلوده شدن
آنها به مسائل مالی، دخالت سپاه در سیاست انتقاد
داشتند و یا طرفدار اصلاح طلبان بودند .
در مواردی سپاه برای تصفیه ها متوسل به ترور
میشود. در این ارتباط از افراد زیر که توسط سپاه
در جریان تصفیه ها ترور شده اند، نام برده میشود:
سپهبد صیاد شیرازی، سرتیپ منصور ستاری (فرمانده
نیروی هوائی ارتش )، سرتیپ پاسدار ابوالفتحی (
فرمانده ناحیه انتظامی فارس و فرمانده اسبق ناحیه
انتظامی تهران بزرگ )
فساد در سپاه
فعالیت اقتصادی سپاه شفاف نیست و هیچ ارگانی هم بر
آن نظارت و کنترل ندارد. سپاه به فعالیت اقتصادی
زیر زمینی، قاچاق کالا، قاچاق نفت ــ از جمله نفت
عراق در زمان تحریم اقتصادی آن کشور توسط سازمان
ملل ـ و بگفته ای مواد مخدر می پردازد. زمانیکه
فعالیت اقتصادی زیرزمینی و قاچاق با قدرت در
آمیزد، از درون آن فساد و باند مافیائی بیرون می
آید. بقول علیرضا علوی تبار: "این طیف، نظامی های
پاکباخته بسیج و سپاه نیستند بلکه یک باند مافیای
قدرت و ثروت هستند که تامین منافع کلان اقتصادی
خود را با حکومت نظامی ممکن میدانند" (سخنرانی
علیرضا علوی تبار در دفتر مرکزی جبهه مشارکت ـ
بنقل از سایت رویداد ).
در دوره سازندگی بخشی از فرماندهان سپاه برای
شرخری، اخاذی، ثبت شرکتها، تصرف مبادی ورودی و
خروجی کشور و گمرکات مسابقه گذارده بودند.
"بطوریکه مسئولان گمرگ بندرعباس و اخیرا آبادان،
خرمشهر دائما برای صدور برگ سبز یا چشم پوشی از
ورود کالاهای قاچاق فرماندهان سپاه و وابستگان
ایشان تحت فشار قرار داشتند" (پل پوت و سردارانش ـ
نیما راشدان ).
بدنه سپاه نسبت به ثروت اندوزی و فساد فرماندهان
سپاه حساس است. آنها که با حضور در جبهه ها فرصت
تحصیل و فعالیت اقتصادی را نداشتند و با حقوقی
دریافتی قادر به تامین زندگی نبودند، در مقابل این
نابرابری قرار گرفتند. "برخورد آنها با موج یکسان
نبود. گروهی خرد شدند و در رویای پولدار شدن یکشبه
با فروش طلای همسرشان و گوشواره های دخترشان شرکت
با مسئولیت محدود ایجاد کردند. گروهی دیگر به
قاچاق کالا، گنج یابی، کارچاق کنی و شرخری داشتند
و زندانهای ۶۶ و قصر پر شد از محکومان پاسدار،
بسیجی و کسانی که گناهی جز تبعیت از فرماندهان
خویش نداشتند. فرماندهانی که از مجازات مصون
بودند". و "در سپاه سال ۷۵ رشوه پذیرفتن نه تنها
عیب محسوب نمیشود بلکه حتی هنر و زرنگی بود. این
سپاه دیگر آن سپاهی که اعضای آن حقوق خود را
دریافت نمی نمودند تا کمک به خانواده شهدا شود،
زمین تا آسمان تفاوت داشت. سر تشکیلات فاسد شده
بود و بدنه بر سر دو راهی چه کند؟"(همان منبع ).
در آمیختن اسلحه با تجارت و اقتصاد، اقتصاد را
بصورت مافیائی در می آورد. و یا بگفته محسن
سازگارا: "ورود با اسلحه به تجارت دو خطر عمده و
فوری ایجاد می کند. یکی آنکه رقبای تجاری با زور و
دستگیری و زندان از میدان کنار گذاشته می شوند و
بسیاری از فعالیتها انحصاری می گردد. دوم آنکه
سازمان مسلح تجاری برای کسب درآمد آسان با تکیه بر
زور و سلاح وارد حوزه های ممنوعه ای چون قاچاق
کالا و موادمخدر و الکل و فحشاء می شود. چرا که
کسی نمی تواند و جرأت نمی کند سئوالی بکند."(سپاه
و سه انحراف ).
آلودگی به فساد در بدنه و فرماندهی سپاه، بدین
معنی نیست که تمام سپاه آلوده است. طبعا بخشی از
فرماندهان و بدنه سپاه با دسترنج و حقوق خودشان
زندگی میکنند و از فساد موجود در سپاه رنج می برند
.
گرایشها و نفوذها
سپاه نیروی یکدست و یکپارچه نیست و متاثر از
گرایشهای سیاسی موجود در حکومت است و جریانهای
سیاسی هم بدرجات مختلف در سپاه نفوذ داشته و
دارند. چنانچه گفته شد تصفیه ها موجب شد که چپ
اسلامی و طرفداران منتظری در دهه ۶۰ از سپاه حذف
شوند. ولی جمعیت موتلفه، روحانیت سنتی، هاشمی
رفسنجانی و اصلاح طلبان در سپاه صاحب نفوذ هستند.
در طی سالهای اخیر موقعیت حاملین این گرایشها در
سپاه تضعیف شده و بخشی از آنها مشمول تصفیه گردیده
اند. در فرماندهی سپاه، گرایش راست افراطی غالب
بوده و ابتکار عمل دست آنها است .
رویکرد سپاه به امر سیاست و اقتصاد، گرایشهای
دیگری را در درون آن شکل داده است :
ـ گرایشی که از رویکرد سپاه به سیاست و اقتصاد و
از فساد موجود در سپاه بیمناک بوده و نگران شکل
گیری ذهنیت منفی نسبت به سپاه در بین مردم است.
حاملین این گرایش بر کارکرد نظامی سپاه تاکید
دارند و معتقدند که سپاه نباید به قدرت آلوده شود
و در جایگاه روحانیت قرار گیرد و سرنوشت سپاه را
با سرنوشت روحانیت گره بزند .
ـ گرایشی که در راس سپاه قرار گرفته و برنامه سپاه
را در طی دو دهه پیش برده، به سپاه بعنوان نهاد
عمومی نگاه میکند و بر حضور چند وجهی سپاه در حوزه
های نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، قانونگذاری،
اداره کشور و سیاستگذاریهای کلان اعتقاد دارد .
ـ گرایشی که معتقد به اعتدال در رابطه با حضور در
قدرت و اقتصاد و دیگر حوزه ها است .
شبکه حول سپاه
شبکه ای بیرون از سپاه وجود دارد که پشتیبان آن
است. این شبکه دربرگیرنده کسانی است که :
ـ سابقه فعالیت در سپاه دارند؛
ـ یاران قدیمی اشان در سپاه خدمت میکنند و با آنها
در ارتباط هستند؛
ـ در فعالیتهای مختلف سپاه ذینفع هستند؛
ـ به سپاه بعنوان ارگان مدافع انقلاب و اسلام نگاه
میکنند و معتقد به تقویت آن هستند .
این شبکه در درون هیئت ها، دخمه ها، تکیه ها و
مساجد و در بنگاههای اقتصادی حضور دارند و باشکال
مختلف به یاری سپاه و فرماندهان آن می شتابند. این
شبکه دارای توان بسیجی بالا است. برخی از آنها که
ثروتهای کلانی اندوخته اند، یاران خود را در سپاه
تغذیه میکنند .
ذهنیت مردم نسبت به سپاه
ذهنیت مردم نسبت به سپاه در دوره بعد از جنگ تغییر
کرده است. سرکوب سپاه، زراندوزی فرماندهان، فساد
در راس و بدنه سپاه، تهدید به بریدن زبانها، دخالت
در انتخابات ....موجب تغییر ذهنیت مردم نسبت به
سپاه شده است. سپاه نه تنها از محبوبیت در بین
مردم برخوردار نیست، بلکه ذهنیت منفی نسبت به آن
وجود دارد. اکثر نخبگان جامعه نسبت به نقش سپاه در
سرکوب روزنامه نگاران، فعالین سیاسی، دانشجویان،
کارگران، زنان و پرونده سازی برای آنها آگاهی
دارند .
سپاه با گسترش فعالیتهای خود در عرصه های مختلف
اجتماعی با گروههای بیشتری از جامعه تماس پیدا
میکند و در این تماس، ذهنیت منفی تری نسبت بخود
شکل میدهد. فعالیتهای سیاسی سپاه به تقابل بخشی از
جناحهای حکومت با آن منجر شده و فعالیتهای
اقتصادیش نارضایتی بخشی از صاحبان سرمایه را هم
فراهم آورده است .
بخش ششم
روحانیت،
سپاه و ولی فقیه
سپاه و سیاستگذاریهای کلان کشور
برای سپاه پاسداران شرکت در سیاستگذاریهای کلان
کشور حائز اهمیت زیادی است. سپاه شرکت در
سیاستگذاریهای کلان کشور را با توجه به نقشش در
جمهوری اسلامی، حق مسلم خود میداند.
سپاه در دوره جنگ ایران و عراق در سیاستگذاریهای
کلان کشور نقش جدی داشت. اما با پایان یافتن جنگ،
الزامات شرکت سپاه در سیاستگذاریهای کلان کشور از
بین رفت. لذا از نقش سپاه در این زمینه کاسته شد.
اما در سالهای اخیر با تقویت موقعیت سپاه در ساخت
قدرت و شدت یافتن تهدیدات نظامی، سپاه در سیاست
سازیها، سیاستگذاریها و در تصمیم گیریهای کلان
شرکت فعال دارد.
سپاه گرچه در مجمع تشخیص مصلت نظام حضور ندارد و
لذا در تدوین برنامه های دراز مدت همانند برنامه
بیست ساله نمی تواند شرکت داشته باشد، ولی در
اتخاذ استراتژی در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی
در سطح جهان و منطقه، بحران هسته ای و استراتژی
امنیتی نقش موثری ایفا میکند.
سپاه دارای دانشگاه، مراکز مطالعاتی و تدوین
استراتژی و اتاقهای فکر است و پژوهشگران و صاحب
نظران زیادی را بکار گرفته است. در این مراکز روی
وضعیت منطقه و جهان، موقعیت ایران و استراتژیهای
مختلف، مطالعه صورت گرفته و طرحهائی تهیه و در
اختیار شورای امنیت عالی و خامنه ای قرار میگیرد.
خامنه ای و سپاه بر راه اندازی مراکز مطالعاتی و
پژوهشی تاکید دارند. بنوشته سایت بازتاب (اول
مرداد ماه سال ۱٣٨۴): "پیرو نشست فرماندهان
عالیرتبه سپاه پاسداران با رهبر انقلاب، به زودی
تغییرات مهمی در این نهاد صورت خواهد گرفت.
مهمترین این تغییرات که بنا بر توصیه رهبر انقلاب
انجام میشود، تأسیس مرکزی برای تدوین سیاستهای
راهبردی و استراتژیک سپاه پاسداران است. این مرکز
که مهمترین وظیفه آن تهیه و تدوین برنامه درازمدت
سپاه است، بخش قابل توجهی از فعالیتهای مدیریتی
ستاد کل نیروهای مسلح را در سپاه پاسداران انجام
خواهد داد."
مطالعات صورت گرفته و طرحهای تهیه شده در مراکز
مطالعاتی سپاه، نظر مساعد علی خامنه ای را جلب
کرده است.
باید توجه داشت که تدوین سیاستهای کلان کشور در
انحصار سپاه نیست. ولی اگر در مواقع و یا مواردی
ارگانهای دیگر به تدوین سیاستهای کلان کشور می
پردازند، مجبورند که تمایلات سپاه را در نظر
بگیرند. چرا که بدون در نظر گرفتن تمایلات سپاه،
نمیتوانند آن سیاستها را پیش ببرند. سپاه به یک
پای سیاستگذاری کلان کشور تبدیل شده است.
سپاه و تولید قدرت در منطقه
موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه نسبت بچند سال قبل
تغییر کرده است:
ـ دو دشمن جمهوری اسلامی در همسایگی ایران (صدام
حسین در عراق و طالبان در افغانستان) توسط دولت
بوش سرنگون شده است.
ـ جمهوری اسلامی بجهت حمایت از نیروهای اپوزیسیون
صدام و فعالیتش در دوره اخیر، از نفوذ قابل توجهی
در عراق برخوردار شده است.
ـ روی کار آمدن حماس در فلسطین و تقویت موقعیت
حزب الله در لبنان به گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در
این دو کشور انجامیده است.
ـ بجهت موضع گیریهای تند احمدی نژاد علیه اسرائیل،
سمپاتی در بین بخشهائی از مردم کشورهای عربی نسبت
به جمهوری اسلامی شکل گرفته است.
با توجه به تغییراتی که گفته شد موقعیت جمهوری
اسلامی در منطقه نسبت به چند سال قبل تقویت شده
است.
قدرت گرفتن جمهوری اسلامی در منطقه بدرجاتی با
عملکرد سپاه و بویژه سپاه قدس مرتبط است. سپاه
موقعیت فعلی جمهوری اسلامی در منطقه را عمدتا
مرهون تلاشها و سیاستهای خود میداند.
سپاه تمایل به تولید قدرت در منطقه را دارد و
خواهان آن است که جمهوری اسلامی بعنوان قدرت منطقه
ای توسط امریکا، اروپا و کشورهای منطقه پذیرفته
شود و حقوق آن تامین گردد.
موقعیت و جایگاه روحانیت در جمهوری اسلامی
موقعیت و جایگاه روحانیت در جمهوری اسلامی را
میتوان در مولفه های زیر ترسیم کرد:
ـ جمهوری اسلامی حکومت روحانیت است. قانون اساسی و
ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بر پایه الیگارشی
روحانیت تدوین و پی ریزی شده است. روحانیت بمثابه
قشر حاکم اهرمهای اصلی قدرت را در اختیار خود
گرفته و همانند یک حزب سیاسی در ارگانها و نهادهای
جمهوری اسلامی حضور گسترده ای دارد. روحانیت حکومت
را عرصه انحصاری خود میداند.
ـ بموجب قانون اساسی مناصب سیاسی در دست روحانیت
قرار دارد و بر طبق اصل ۹٣ قانون اساسی "مجلس
شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان اعتبار
قانونی ندارد"
ـ ولایت مطلقه فقیه کانون اصلی اقتدار در جمهوری
اسلامی است و کاندیداهای ریاست جمهوری و مجلس
شورا، بدون تائید صلاحیتشان توسط شورای نگهبان
قانون اساسی ـ که از روحانیون منتخب ولی فقیه
تشکیل میشود ـ نمیتوانند خود را به رای مردم
بگذارند. نمایندگان ولی فقیه در دانشگاهها، ارتش،
سپاه، شورای عالی انقلاب فرهنگی و... حضور دارند.
قوه قضائیه در دست روحانیت قرار دارد و روحانیون
در محاکم ویژه محاکمه میشوند. در راس مجلس شورا تا
دوره ششم یک روحانی قرار داشت. رئیس جمهور کشور
بجز دوره های کوتاه مدت، روحانی بود. دادستان
انقلاب، دادستان عمومی و وزیر اطلاعات و کشور
همواره یک روحانی بوده است.
ـ روحانیت در قالب تشکلهای سیاسی سازمان یافته
است. جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز
تشکلهای سیاسی روحانیت هستند. جامعه روحانیت مبارز
که در مجلس چهارم و پنجم موقعیت مسلط داشت، نفوذ
وسیعی در قوه قضائیه و مجلس خبرگان دارد و گرایش
راست سنتی را در جامعه ما نمایندگی میکند. این
جامعه دارای اساسنامه، مجمع عمومی، شورای مرکزی و
شوراهای محلی است. بر طبق اساسنامه وظیفه اصلی آن
"حفظ حاکمیت اسلام" است.
ـ در انتخابات مجلس شورا، ریاست جمهوری و مجلس
خبرگان، جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون
مبارز بعنوان حزب سیاسی عمل کرده، لیست انتخاباتی
ارائه داده و در مقابل هم صف آرائی میکنند. لیست
یکی از آندو در انتخابات برنده میشود.
ـ روحانیت بعنوان یک قشر اجتماعی در جمهوری اسلامی
از حقوق ویژه ای برخوردار بوده و در قانون اساسی و
ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، دارای جایگاه
خاص می باشد. برخورداری روحانیت از حقوق ویژه
بمعنی آن نیست که گویا روحانیت قشر اجتماعی
یکپارچه است. قشر روحانیت از شکافهای اجتماعی ـ
طبقاتی و گرایشهای سیاسی متاثر بوده و
گرایشهای مختلف اجتماعی و سیاسی در درون آن حضور
دارند.
ـ روحانیت بعنوان گروه مرجع در جامعه ما بحساب می
آید و از نفوذ و قدرت بسیجی بالائی در بین مردم
برخوردار می باشد.
تضعیف موقعیت روحانیت در جامعه و در ساختار قدرت
اما موقعیت روحانیت در سطح جامعه و در ساختار قدرت
بدلایلی که در زیر آمده، تغییر کرده است:
ـ تحول در ترکیب جمعیت و شکل گیری جامعه ای جوان،
ظهور نیروی عظیم و دگرگونساز نسل جدید، رشد
شهرگرائی و گذر ایران از یک جامعه نیمه شهری به
جامعه ای بطور عمده شهری، افزایش قابل توجه با
سوادان و تحول از جامعه ای نیمه با سواد به جامعه
ای باسواد، افزایش سریع تحصیل کردگان و روشنفکران،
افزایش حجم طبقه متوسط، موقعیت گروههای سنتی را
تضعیف و موقعیت گروههای مدرن را در جامعه تقویت
کرده است. در این دگرگونی ساختاری، موقعیت روحانیت
هم بمثابه یک گروه اجتماعی سنتی در سطح جامعه
تضعیف شده است.
ـ عملکرد جمهوری اسلامی در طی دو دهه و نیم بحساب
روحانیت نوشته شده است. با فعال شدن شکاف ملت ـ
دولت، اعتبار روحانیون در سطح جامعه بشدت آسیب
خورده و روحانیت موقعیت سابق خود را بعنوان گروه
مرجع در حوزه سیاسی از دست داده است.
ـ موقعیت روحانیت در بین جناحهای حکومتی و در ساخت
قدرت هم تضعیف شده است. بعد از تشکیل جبهه مشارکت
و راه افتادن روزنامه های اصلاح طلب، موقعیت و
اتوریته مجمع روحانیون مبارز در طیف اصلاح طلبان
حکومتی رو به ضعف گذاشت. در انتخابات شوراهای محلی
و مجلس ششم، لیست روزنامه نگاران و جبهه مشارکت
برنده شد.
جامعه روحانیت مبارز نیز در دوره دوم انتخابات
شوراهای محلی و هفتمین دوره مجلس شورا کنار زده شد
و امکان نیافت که لیست انتخاباتی ارائه دهد و عملا
لیست انتخاباتی بسود جریان راست افراطی بسته شد.
ـ جامعه روحانیت مبارز نقش موثر خود را در صحنه
سیاسی کشور از دست داده است. در مجلس هفتم علیرغم
خواست جامعه روحانیت مبارز، برای نخستین بار ریاست
مجلس از دست روحانیت خارج شد و به فردی مکلا منتقل
گردید. در انتخابات ریاست جمهوری هم بعد از دو
دهه، یک مکلا در مقام ریاست جمهوری قرار گرفت.
ـ روحانیون شناخته شده و معتبر در جمهوری اسلامی
به نسل اول تعلق دارند. جابجائی نسلها و انتقال
تدریجی مناصب از نسل اول به نسل دوم در تضعیف
موقعیت روحانیت در ساخت قدرت تاثیر گذار بوده است.
ـ تضعیف موقعیت روحانیت در جامعه و در ساخت قدرت
نسبت به دهه های قبل، بمعنی حذف و یا کنار گذاشته
شدن آن نیست. هنوز ساختار سیاسی جمهوری اسلامی
مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه است، شورای نگهبان،
مجلس خبرگان و قوه قضائیه در دست روحانیت است و
روحانیت در ارگانها و نهادهای حکومتی حضور گسترده
دارد.
سپاه و روحانیت
رابطه سپاه با روحانیت رابطه ای است تاریخی و
ایدئولوژیک، چند جانبه و پیچیده. سپاه در حکومت
روحانیت و در زیر سایه آن موجودیت یافته، قدرت
پیدا کرده و به موقعیت و مقامی که اشاره شد، رسیده
است. از سوی دیگر میتوان گفت که اگر چه روحانیت از
بطن انقلاب بیرون آمد، ولی تداوم سلطه آن در پرتو
قدرت سرنیزه سپاه امکان پذیر بوده است.
بعلاوه مشروعیت سپاه برگرفته از مشروعیت روحانیت
است. سپاه جدا از روحانیت با مشکل کسب مشروعیت
برای بدست گیری تمام قدرت مواجه است. بهمین خاطر
در کوتاه مدت و در شرایط عادی بعید بنظر میرسد که
سپاه قصد برگرداندن روحانیت به قم را داشته باشد.
سپاه در حال حاضر ترجیح میدهد که روحانیت در قدرت
بماند تا در سایه آن بتواند بر ارگانها و نهادها
چنگ بیاندازند. با این وجود بین سپاه و روحانیت در
حال حاضر مبارزه برسر قدرت جریان دارد. سپاه در
جهت تضعیف موقعیت روحانیت و تقویت موقعیت خود حرکت
میکند و روحانیت تلاش میکند که موقعیت خود را حفظ
کند.
روحانیت از یکسو برای تداوم حیات جمهوری اسلامی به
سپاه و قدرت سرکوب آن نیاز دارد و از سوی دیگر از
قدرت گیری سپاه و پیشروی آن و تضعیف موقعیت خود در
قدرت نگران و ناراضی است و بارها باشکال مختلف به
خامنه ای هشدار داده است. با این وجود آندو در حال
حاضر برای ادامه حیات جمهوری اسلامی به یکدیگر
نیاز دارند.
سپاه و علی خامنه ای
علی خامنه ای برخلاف خمینی نه رهبر کاریزما است و
نه فقیه برجسته. او نه حمایت گسترده توده ای را
دارد و نه صاحب اتوریته روی روحانیت است. او
بعنوان ولی فقیه، فرمانده کل نیروهای مسلح است و
با سپاه و فرماندهان آنها پیوند نزدیک و دیرینه
دارد. خامنه ای برای حفظ جمهوری اسلامی و موقعیت
خود، شرایط را برای حضور سپاه در ساختار قدرت و
تقویت موقعیت آن فراهم آورده است.
خامنه ای با تکیه به سپاه توانسته است اصلاح طلبان
حکومتی و رفسنجانی را کنار بزند و بر قدرت فردی
خود بیافزاید. اما رابطه سپاه با خامنه ای همان
رابطه ارتش با شاه نیست. نه خامنه ای از آن اقتدار
فردی برخوردار است و نه سپاه در موقعیت مشابه ارتش
شاهنشاهی قرار دارد. ارتش وابسته به شاه بود و جدا
از آن برای خودش هویتی قائل نبود. آن دسته از
فرماندهانی هم که میخواستند به ارتش شخصیت ببخشند،
مورد غضب شاه قرار میگرفتند و تصفیه می شدند. اما
سپاه برخاسته از جریانهای سیاسی و از بطن انقلاب
بهمن است که بتدریج از پائین شکل گرفته و تا بالا
ساخته شده است. سپاه برای خود شخصیت قائل است و
خود را صاحب انقلاب میداند. سپاه تبعیت محض از
خامنه ای ندارد.
گرچه در سیاستگذاریهای کلان، تصمیم گیرنده نهائی
خامنه ای است. ولی بخشی از سیاستها توسط سپاه
تدوین میگردد، در ارگان هائی که سپاه هم حضور
دارد، پرورانده میشود و در اختیار خامنه ای قرار
میگیرد.
خامنه ای در حال حاضر از آنچنان موقعیتی برخوردار
است که بتواند فرماندهان سپاه را جابجا کند و یا
برای جلوگیری از اقدامات کودتائی احتمالی، افراد
مورد اعتماد خود را در راس ارگانهای حساسی مثل
واحد حفاظت اطلاعات سپاه بگمارد، ولی قادر نیست
سپاه را بجای اول برگرداند و یا جلو فعالیت آن را
در عرصه های اقتصادی و اجتماعی بگیرد و یا اینکه
پیشروی سپاه را سد کند.
جابجائی ها و تصفیه ها نشان میدهد که خامنه ای از
اقدامات کودتائی فرماندهان سپاه نگران است و اجازه
نمیدهد که این و یا آن فرمانده از آنچنان موقعیتی
برخوردار شود که روزی بفکر کودتا بیافتد. بنظر
میرسد که تغییر پست محمدباقر ذوالقدر از جانشینی
فرمانده کل سپاه به معاونت امنیتی وزارت کشور در
این ارتباط بوده است. محمدباقر ذوالقدر در سپاه از
قدرت بالائی برخوردار بود.
سپاه و مصباح یزدی
بین برخی فرماندهان سپاه از جمله محمد باقر
ذوالقدر با مصباح یزدی از ابتدا رابطه نزدیکی وجود
داشت.
فرماندهی سپاه بعد از انتخابات دوم خرداد و مشخص
شدن آرای بدنه سپاه بنفع خاتمی، تصمیم گرفت که
بکار ایدئولوژیک ـ سیاسی در بدنه سپاه بپردازد.
مصباح یزدی و شاگردان او این وظیفه را برعهده
گرفتند. آنها در طی ٨ سال در سپاه در سطوح مختلف
کار کردند و عملا در این ارتباط حلقه پیوندی بین
سپاه و مصباح یزدی بوجود آمد.
بعد از پیروزی جریان راست افراطی در انتخابات
ریاست جمهوری، فرماندهان سپاه برای نخستین بار
بدیدار مصباح یزدی رفتند. این دیدار، مناسبات
نزدیک مصباح یزدی و فرماندهان سپاه را آشکار کرد.
بخش هفتم
گذر از الیگارشی روحانیت
به الیگارشی روحانیت و سپاه
برخی
استنتاجات از کارکرد سپاه
سپاه بعنوان نهاد عمومی
سپاه از یک نهاد نظامی بیک نهاد عمومی که دارای
کارکردهای مختلف است، فرا روئیده است. کارکرد
نظامی، امنیتی، فرهنگی، رسانه ای، اقتصادی، علمی و
تکنولوژیکی، هسته ای، امور دیوانی (اداره کشور)،
قانون گذاری، فعالیتهای فرامرزی، تدوین
استراتژیهای دفاعی ـ امنیتی و شرکت در
سیاستگذاریهای کلان کشور. این موضوع را رحیم صفوی
هنگام امضای قرارداد احداث خط لوله از عسلویه به
استان سیستان و بلوچستان اذعان نمود: "سپاه
پاسداران به عنوان یک نهاد عمومی، انقلابی که
محصول فداکاری ملت بزرگ ایران است علاوه بر دو
ماموریت دفاع از امنیت کشور و دفاع از انقلاب
اسلامی پس از پایان جنگ بزرگترین افتخارش کمک به
دولت در سازندگی ایران بوده است ".
بنابرین موقعیت کنونی سپاه را نمیتوان صرفا با
کارکرد نظامی آن توضیح داد. سپاه یک نهاد عمومی
است که در حوزه های مختلف فعالیت میکند و حوزه
نظامی در کانون آن فعالیتها قرار دارد. آنچه در
حوزه های دیگر جاری است از نگاه و شیوه عمل سپاه
که یک نیروی نظامی است، بشدت متاثر است .
سپاه، دولتی در دولت
سپاه، دولتی در دولت بحساب می آید. سپاه در بخش
قابل توجهی از فعالیتهای خود مستقل از دولت عمل
میکند و دولت حق دخالت در آن را ندارد. سپاه دارای
نهادهای مشابه دولت بوده و عملکردش بخشا همانند
دولت است. سپاه صاحب ارگان امنیتی و زندان،
دانشگاه و مراکز تحقیقاتی، بنگاههای اقتصادی،
مبادی ورود و خروج کالا، مراکز فرهنگی ....است.
سپاه فعالین سیاسی، فرهنگی، دانشجوئی، کارگری و
زنان را بازداشت، زندانی و شکنجه میکند، به سرکوب
حرکات اعتراضی می پردازد، بصورت انبوه کالا وارد
کشور میکند، با شرکتهای خارجی قرارداد می بندد و
برنامه های خود را در منطقه پیش میبرد .
سپاه و دست اندازی به دولت
سپاه تنها دولتی در دولت بحساب نمی آید، بلکه
نهادی است که کاندیدای مورد نظرش را در مقام ریاست
جمهوری می نشاند و دولت را در درون خود هضم
میکند. قبلا به حضور سپاه در کابینه احمدی نژاد در
سطح وزرا، معاونین، استانداریها، فرمانداریها
اشاره شد. سپاه هم بعنوان دولتی در دولت در حال
گسترش است و هم تلاش میکند که دولت موجود را هرچه
بیشتر از آن خود کند. سپاه از دو سو جمهوری اسلامی
را به قبضه خود در میآورد .
استقلال سپاه از دولت
فعالیتهای اقتصادی و درآمدهای حاصل از آن و
کارکردهای سپاه در عرصه های مختلف از یکسو و از
سوی دیگر قرار گرفتن سپاه تحت فرماندهی ولی فقیه،
استقلال سپاه از دولت را موجب شده و امکان قدرت
نمائی در مقابل دولت را بوجود آورده است. استقلال
سپاه از دولت باو امکان میدهد که دولت خاتمی را در
جریان رویداد ۱٨ تیر سال ۱٣۷٨ تهدید کند و فرودگاه
امام خمینی را باشغال خود در آورد .
سپاه در متن چالش طبقاتی
سپاه و قشر بورژوازی نظامی ـ امنیتی که بربستر
فعالیتهای اقتصادی سپاه و قدرت نظامی آن شکل گرفته
و از رانتهای حکومتی برای ثروت اندوزی بهره می
برد، الزاما با مسائل طبقاتی جامعه تماس بر قرار
میکنند .
این امر، سپاه و بورژازی نظامی ـ امنیتی را از
یکسو در مقابل کارگران، مطالبات و مبارزات آن و از
سوی در رقابت با بورژوازی نوپدید که در طی دو دهه
پابحیات گذاشته است، قرار میدهد. فعالیت اقتصادی
سپاه و بورژوازی امنیتی ـ نظامی، فضا را برای
فعالیت بورژوازی نوپدید تنگ کرده است .
سپاه و بورژوازی برآمده از بطن آن، از شکاف طبقاتی
در جامعه تاثیر پذیرفته و الزاما در متن چالشهای
طبقاتی قرار میگیرند. طبقه کارگر ایران با سپاه هم
بعنوان کارفرما و هم بعنوان ارگان سرکوب مواجه است
.
تغییر توازن قوا و گذر از الیگارشی روحانیت به
الیگارشی روحانیت و سپاه
به یقین میتوان گفت که توازن قوا در ساختار قدرت
بزیان قشر روحانیت و بسود سپاه در طی دهه اخیر
تغییر کرده است. بگونه ای که سپاه بیک پای دیگر
قدرت در جمهوری اسلامی تبدیل شده است .
با توجه به نقش سپاه در انتخاب نمایندگان مجلس و
حضور قوی در نهاد قانونگذاری، نقش سپاه در سرکار
آوردن احمدی نژاد و حضور گسترده در دولت،
فعالیتهای وسیع اقتصادی، حضور در صدا و سیما،
ایفای نقش موثر در سیاست سازیها و سیاستگذاریهای
کلان .... از یکسو و از سوی دیگر تضعیف موقعیت
روحانیت، میتوان گفت که در جمهوری اسلامی الیگارشی
روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه گذر کرده است
.
در حال حاضر روحانیت و سپاه ، بلوک قدرت را تشکیل
داده اند. در این بلوک قدرت، موقعیت سپاه در حال
تقویت است و روحانیت در حال تضعیف. آندو در بلوک
قدرت در برابر حرکات اعتراضی در جامعه، جنبشهای
اجتماعی و تهدیدات خارجی در کنار هم قرار دارند و
در مبارزه برای قدرت در مقابل هم .
در تبیین موقعیت روحانیت و سپاه، دو نگاه دیگر هم
وجود دارد. نگاه اول برآن است که تغییراتی در
توازن قوا در ساختار قدرت بسود سپاه صورت گرفته
است، ولی الیگارشی روحانیت همچنان غالب است. نگاه
دو م تغییرات را آنچنان وسیع میداند که از حاکمیت
نظامیان صحبت میکند .
این دو نگاه با واقعیات موجود چندان انطباق ندارد.
اولی از واقعیات موجود عقب تر است و به موقعیت
کنونی سپاه در ساختار قدرت و نقش آن در اداره کشور
و سیاسگذاریهای کلان چندان توجهی ندارد و دومی از
واقعیات موجود جلوتر افتاده و به قدرت و موقعیت
روحانیت کم بها میدهد .
نگاه اول علی خامنه ای و قدرت آن را بحساب روحانیت
میگذارد و از آن نتیجه میگیرد که قدرت همچنان در
دست روحانیت است. این نگاه رابطه بین ولی فقیه و
روحانیت را که در دهه گذشته وجود داشت، بامروز
امتداد داده و به تغییرات صورت گرفته توجهی مبذول
نمیدارد. در حالی آن رابطه تغییر کرده و مناسبات
دیگری شکل گرفته است .
میدانیم علی خامنه ای منتخب مجلس خبرگان است و با
حمایت روحانیون محافظه کار در جایگاه ولی فقیه
قرار گرفته و در گذشته به روحانیت محافظه کار تکیه
داشت و تلاش میکرد که نظر مساعد آنها را بسوی خود
جلب کند. اما در سالهای اخیر او بیشتر به سپاه
تکیه دارد تا روحانیت. و موقعیت سپاه را در ساختار
قدرت تقویت میکند. این امر بمعنی گسست رشته های
پیوند بین خامنه ای و روحانیت نیست، بلکه فاصله
گیری او از روحانیت و نزدیکی بیشتر به سپاه است .
موقعیت علی خامنه ای در ساختار قدرت را در حال
حاضر نمیتوان تماما بحساب روحانیت گذاشت. خامنه ای
در طی ۱۷ سال جای پای خود را در قدرت آنچنان
مستحکم کرده است که دیگر نیاز چندانی به حمایت همه
جانبه روحانیت نمی بیند. او منتخب روحانیت است ولی
روحانیت بسادگی نمیتواند او را از جایش تکان
دهد. او اکنون ولی فقیه مطلقه جمهوری اسلامی است و
در ارتباط با سپاه قادر است نمایندگان مجلس را به
چیند و یا رئیس جمهور مورد نظرش را از صندوقها
بیرون آورد .
نگاه فرماندهان سپاه هم به ولی فقیه از منشور
روحانیت عبور نمیکند. چرا که سپاه همانند جریان
راست افراطی به "نصب خاص" اعتقاد دارد و جمهوری
اسلامی را حاکمیت ولی فقیه میداند و بر این نظر
است که مشروعیت فقها، ناشی از مشروعیت ولی فقیه
است .
در رابطه با نظر دوم باید گفت که روحانیت نهاد
قدرتمندی است و حذف آن مستلزم چالش سنگینی در
جمهوری اسلامی است. در حال حاضر امکان حذف روحانیت
از قدرت در کوتاه مدت و به شیوه های مسالمت آمیز
وجود ندارد مگر بشیوه ضربتی و قهرآمیز .
منابع قدرت روحانیت و سپاه، برتریها و ضعفها
در تبیین جایگاه سپاه و روحانیت در ساختار قدرت،
لازم است که به منابع قدرت آندو و برتریها و
ضعفهایشان توجه داشت :
ـ در بین روحانیت چهره های شاخصی وجود دارد که
بجهت سابقه و توانمندیهایشان مطرح هستند. این امر
یکی از برتریهای روحانیت بحساب می آید. در حالیکه
سپاه فاقد چنین چهره هائی است. فرماندهان سپاه جدا
از سپاه در سطح جامعه مطرح نیستند .
ـ روحانیت از یک تشکیلات سراسری برخوردار بوده ولی
فاقد هیرارشی و سازماندهی متمرکز است. در حالیکه
سپاه از هیرارشی و سازماندهی متمرکز و منضبط
برخوردار است که بآن توان بالائی را می بخشد .
ـ روحانیت با توجه به مساجد و حوزه ها، دارای
توان بسیج در سطح جامعه است. در مقابل سپاه نیروئی
بنام مقاومت بسیج را تحت فرماندهی خود دارد که در
محلات، واحدهای تولیدی، ادارات و دانشگاهها و
مدارس حضور داشته و از قدرت بسیج بالائی برخوردار
است .
ـ روحانیت دارای پشتوانه اقتصادی است. پشتوانه
اقتصادی یکی از منابع قدرت روحانیت بحساب می آید.
سپاه با رویکرد به فعالیت اقتصادی، همانند روحانیت
از پشتوانه اقتصادی برخوردار گردیده است. واگذاری
قراردادهای کلان به سپاه توسط دولت احمدی نژاد،
توان اقتصادی سپاه را بالا برده و آن را در موضع
برتری در عرصه اقتصادی نسبت به روحانیت قرار داده
است .
ـ سپاه ارگان قهر است و روحانیت نیازمند ارگان قهر
در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی است. روحانیت از
این جهت به سپاه وابسته است و نمیتواند آن را
تضعیف کند. این امر، امتیاز ویژه ای برای سپاه
بحساب می آید .
ـ سپاه مجهز به ابزارهای نوین و تکنولوژی پیشرفته
است. در حالیکه روحانیت در این زمینه چندان پیشرو
نیست و در مواردی بعنوان نیروی ماند عمل میکند .
ـ پروژه هسته ای که به مسئله بین المللی تبدیل شده
است، تحت مسئولیت سپاه قرار دارد. سپاه در سیاست
گذاری و تصمیم گیریها پیرامون بحران هسته ای شرکت
فعال دارد و این امر موقعیت سپاه را در ساختار
قدرت بالا برده است .
حاکمیت دوگانه و تمایز آن با الیگارشی روحانیت و
سپاه
طرح الیگارشی روحانیت و سپاه ممکن است این ذهنیت
را بوجود آورد که گویا حاکمیت دوگانه شکل گرفته
است. در حالیکه الیگارشی روحانیت و سپاه و حاکمیت
دو گانه، دو مقوله جدا از هم هستند. حاکمیت دوگانه
در اساس به دو نیرو و دو گرایش برمیگردد که در
حاکمیت حضور دارند ولی منشا مشروعیت و قدرت آنها
یکسان نیست و از دو منشا متفاوت ریشه میگیرند .
حاکمیت دوگانه در دوره اصلاحات وارد فرهنگ سیاسی
کشور ما شد. لنین این واژه را برای دوره معین بین
انقلاب فوریه و انقلاب اکتبر بکار برده بود که در
آنزمان در یک جانب دولت کرنسکی قرار داشت و در
جانب دیگر شوراهای کارگران و سربازان .
در دوره اصلاحات دو نیروی اصلاح طلب و محافظه کار
در حاکمیت حضور داشتند که منشا مشروعیت آنها
متفاوت بود و دو سمت گیری برنامه ای مختلف داشتند.
منشا مشروعیت اصلاح طلبان به رای مردم برمیگشت که
آنها را در انتخابات برگزیده بودند تا اصلاحات را
در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی پیش ببرند. در
حالیکه منشا مشروعیت محافظه کاران، الهی بود وآنها
میخواستند ساختار سیاسی موجود را حفظ کنند .
اما اصلاح طلبان حکومتی بعد از انتخابات به حاشیه
حکومت رانده شدند و جریان راست افراطی ارگانها را
به قبضه خود درآورد و حاکمیت یکدستی را تشکیل داد.
لذا مسئله حاکمیت دوگانه در شرایط کنونی موضوعیت
ندارد. الیگارشی روحانیت و سپاه بمعنی حاکمیت دو
گانه نیست، بلکه مسئله حاکمیت این دو گروه مطرح
است.
الیگارشی روحانیت و سپاه و جناحهای حکومتی
روحانیت بجهت وجود گرایشهای اجتماعی ـ طبقاتی در
صفوف آن، از ابتدای انقلاب شکاف برداشته بود. در
اوائل دهه ۶۰ تشکل سیاسی روحانیت بر اثر گرایشهای
اجتماعی ـ طبقاتی بدو جریان تبدیل شد: جامعه
روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز. شکاف
برداشتن روحانیت و شکل گیری دو جریان راست و چپ،
عنصر طبقاتی را پررنگتر از سابق وارد ساختار حکومت
کرد ولی به تغییر حاکمیت روحانیت منجر نگشت .
در مورد بلوک قدرت روحانیت و سپاه هم، موضوع باین
صورت است. وجود گرایشهای مختلف فکری ـ سیاسی بمعنی
نفی الیگارشی روحانیت و سپاه نیست. برخلاف
روحانیت، فرماندهی سپاه تا حدود زیادی یکدست است و
در طیف جریان افراطی قرار دارد .
ولایت فقیه و الیگارشی روحانیت و سپاه
ولایت فقیه با فقها تعریف میشود. فقهای مجلس
خبرگان از بین خود فردی را بعنوان ولی فقیه انتخاب
میکنند و هر زمان که تشخیص دهند که ولی فقیه صاحب
صلاحیت نیست، او را برکنار و فقیه دیگری را
برمیگمارند. این نگاه راست سنتی نسبت به ولایت است
که در قانون اساسی هم آمده است(نصب عام). اما راست
افراطی به نصب خاص معتقد است و جمهوری اسلامی را
حاکمیت ولی فقیه میداند و آن را بربالای قانون
اساسی قرار میدهد. بنظر راست سنتی مشروعیت ولی
فقیه از مشروعیت فقها ریشه میگیرد و باعتقاد راست
افراطی مشروعیت فقها ناشی از مشروعیت ولی فقیه
است. نگاه راست سنتی با الیگارشی روحانیت انطباق
دارد .
ساختار قدرت در جهات زیر در حال تغییر است و این
تغییرات تاثیراتش را روی ولایت فقیه میگذارد :
ـ گذر از الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت و
سپاه .
ـ تضعیف ولایت فقها و تقویت ولایت فقیه .
با این تغییرات نمیتوان همانند گذشته از ولایت
فقها صحبت کرد. چرا که اولا از نقش و موقعیت فقها
کاسته شده و قدرت فردی ولی فقیه افزایش یافته است.
ثانیا حاکیت بطور انحصاری در اختیار روحانیت نیست
و اکنون بلوک قدرت از روحانیت و سپاه شکل گرفته
است .
این تغییرات هنوز منجر به تغییر قانون اساسی و
نهادهای موجود نشده است. ولی میتواند در زمان
مناسب به تغییر آنها هم بیانجامد.
بخش هشتم
انگیزه
های دخالت سپاه در سیاست
آسیب پذیری و شکنندگی سپاه
انگیزه های دخالت سپاه پاسداران در سیاست
انگیزه سپاه پاسداران از دخالت در امر سیاست چیست؟
آیا برای فرماندهان سپاه دفاع از "انقلاب و اسلام"
مطرح است و یا تامین منافع اقتصادی؟ آیا آنها
بخاطر تهدیدات دولت بوش در سیاست دخالت میکنند و
یا اینکه میخواهند جمهوری اسلامی را بیک قدرت
منطقه ای تبدیل کنند؟ برای آنها منافع طبقه معینی
مطرح است و یا منافع و علایق صنفی؟
تجربه نشان میدهد که ارتش ها با انگیزه های مختلف
وارد عرصه سیاست میشوند. بگفته دکتر حسین بشیریه:
"انگیزه های دخالت ارتش در سیاست پیچیده تر از
انگیزه گروههای دیگر مثلا اتحادیه های کارگری یا
کارفرمائی برای دخالت در حیات سیاسی است. دلیل این
پیچیدگی را باید در ساخت ارتش جست. ارتش طبعا طبقه
یا قشر یا گروه اجتماعی و یا گروه حرفه ای
داوطلبانه نیست بلکه جزئی از بوروکراسی دولتی به
معنی وسیع است و در عین حال در درون خود متاثر از
علایق گوناگون اجتماعی است. ..... انگیزه های
واقعی دخالت ارتشها در امور سیاسی ممکن است دفاع
از منافع طبقاتی، منطقه ای، مذهبی و یا شخصی باشد.
طبعا ممکن است ترکیبی از انگیزه های گوناگون در
کار باشد" (جامعه شناسی سیاسی ).
انگیزه های سپاه در ورود به عرصه سیاست، گوناگون
است :
" نگهبانی از انقلاب و دستآوردهای آن "
در قانون اساسی جمهوری اسلامی وظیفه سپاه "نگهبانی
از انقلاب و دستآوردهای آن" قلمداد شده است. سپاه
خود را صاحب انقلاب بهمن میداند و برای نگهبانی از
انقلاب و دستآوردهای آن از گزند "دشمنان داخلی و
خارجی"، دخالت در امر سیاست را ضروری میداند .
حفظ منافع و علایق صنفی بعنوان یک شان اجتماعی
سپاه برای خود، شان اجتماعی بالائی قائل است و
برای تامین آن، حضور مستقیم در سیاست را لازم می
بیند. این امر در کشورهای دیگر هم سابقه دارد.
"ارتش ممکن است برای حفظ منافع و علایق صنفی خود
بعنوان یک شان اجتماعی ـ سیاسی در مقابل حکومت و
یا در آن دخالت کند. مثلا ارتش آلمان در سراسر
دوران امپراتوری از سال ۱٨۷۱ تا ۱۹۱٨ و نیز در
دوره جمهوری وایمار و دوران نازیسم از علایق صنفی
خود در مقابل حکومت دفاع میکرد. وزیر جنگ در مقابل
رایشتاگ مسئول نبود و از دخالت آن در امور ارتش
جلو گیری میکرد." (همان منبع ).
حفظ منافع اقتصادی سپاه و بورژوازی نظامی ـ امنیتی
یکی از انگیزه های دخالت نظامیان در سیاست منافع
طبقاتی است. این مسئله را میتوان در مورد فعالیت
سیاسی ارتش ژاپن در فاصله دو جنگ جهانی که علایق
طبقاتی عامل تعیین کننده ای بود، مشاهده کرد. هم
چنین در مورد افسران جوان در برخی از کشورهای
آمریکای لاتین .
در ایران منافع اقتصادی سپاه و بورژوازی نظامی ـ
امنیتی مطرح است. آندو برای حفظ و گسترش منافع
اقتصادی خود میخواهند در قدرت حضور داشته باشند.
قراردادهای اقتصادی که دولت احمدی نژاد با سپاه
بست، این مسئله را بوضوح نشان میدهد .
جاه طلبی های فرماندهان سپاه
فرماندهان سپاه برای آینده جمهوری اسلامی نقشه های
زیادی در سر دارند. قدم نخست آن تبدیل جمهوری
اسلامی به قدرت منطقه ای و قبولاندن آن به کشورهای
منطقه، اتحادیه اروپا و امریکا است. سپاه برای
عملی کردن نقشه های خود، شرکت در قدرت سیاسی را
ضروری میداند .
تهدیدات نظامی امریکا
تهدیدات نظامی دولت بوش یک عامل مهم در
سیاستگذاریهای سران جمهوری اسلامی است. این
تهدیدات بر برنامه ریزی و سیاستگذاریهای هرم قدرت
ایران تاثیرات جدی گذاشته است. سپاه وظیفه خود
میداند که در مقابل تهدیدات نظامی امریکا، تدارکات
لازم را ببیند و برای مقابله با آن برنامه ریزی
کند. سپاه از این زاویه هم حضور خود را در ساختار
قدرت لازم می بیند .
شایستگی سپاه برای اداره کشور
فرماندهان سپاه معتقدند که روحانیت صلاحیت،
شایستگی و توانائی اداره کشور و تبدیل ایران بیک
کشور قدرتمند را ندارد و سپاه صالحتر، شایسته تر و
توانمندتر از روحانیت در این زمینه است .
سطح مداخله سپاه در سیاست
دخالت ارتش در سیاست در چهار سطح یا درجه انجام
میگیرد: "یکی نفوذ ارتش در دستگاه حکومت بدون
اینکه قدرت از دست غیرنظامیان خارج شود؛ در اینجا
ارتش بعنوان یک گروه ذینفوذ مطرح میشود. دوم اعمال
تهدید و فشار از جانب ارتش بر حکومت بویژه تهدید
بکودتا بمنظور تامین خواستها و منافع ارتش توسط
حکومت؛ در این مورد طبعا توانائی ارتش از حد نفوذ
صرف فراتر می رود و به قدرت نزدیکتر میشود. سوم
دخالت مستقیم در سیاست و تغییر حکومت از طریق
اعمال خشونت و نصب حکومت غیرنظامی دیگری بجای
حکومت برکنار شده. و چهارم تصرف مناصب حکومتی به
وسیله مقامات ارتشی یا برقراری حکومت نظامیان."
(همان منبع).
آس. ای. فاینر جامعه شناس سیاسی انگلیسی معتقد است
که دخالت نظامیان در سیاست بمیزان نهادمند شدن
زندگی سیاسی، توسعه فرهنگ سیاسی و گسترش موسسات و
نهادهای جامعه مدنی بستگی دارد. فاینر کشورهای
جهان را به چهار دسته تقسیم کرده است. "اول
کشورهائی که بر حسب شاخصهای یاد شده توسعه یافته
اند (مانند انگلیس، امریکا، کشورهای اسکاندیناوی و
غیره). در این کشورها مداخله ارتش در سیاست بطور
مستقیم و آشکار نامشروع تلقی میشود، هرچند ممکن
است نفوذ در سطح اول صورت گیرد.
دوم کشورهائی که در آنها برخی شاخصهای دیگر بویژه
مشروعیت راههای انتقال قدرت هنوز بوضع مطلوب
نرسیده اند. آلمان در فاصله سالهای ۱۹۱٨ تا ۱۹٣٣،
ژاپن در فاصله دو جنگ جهانی و فرانسه از جمهوری
سوم ببعد از نوع چنین کشورهائی بودند. در این گونه
کشورها کوشش ارتش با مقاومت جامعه مدنی روبرو
میشود. دسته سوم، شامل کشورهائی است که شاخصهای
توسعه سیاسی در آنها چندان پیش نرفته اند، افکار
عمومی و جامعه مدنی رشد و سازمان پیدا نکرده اند و
شیوه های قانونی انتقال سیاسی نیز از مشروعیت
چندانی برخوردار نیست. در این گونه شرایط مقاومت
چندانی در مقابل مداخله ارتش در سیاست صورت
نمیگیرند. کشورهائی مانند ترکیه، آرژانتین، مصر،
سوریه، پاکستان و عراق دهه ۱۹۶۰در چنان شرایطی بسر
میبردند. سرانجام گروه چهارم شامل کشورهائی است که
از نظر شاخصهای توسعه سیاسی هیچ گونه پیشرفتی
نکرده اند و احتمالا در آنها ارتش سازمان یافته
ترین نهاد سیاسی ـ اجتماعی است. در این کشورها به
قدرت رسیدن ارتش امری طبیعی تلقی میشود" (همان
منبع ).
دخالت سپاه در سیاست بمراتب از عملکرد یک گروه
ذینفوذ و یا تهدید به کودتا برای تامین منافع خود
فراتر است. در عین حال در کشور ما کودتائی صورت
نگرفته و حکومت نظامی هم حاکم نیست. سطح دخالت
سپاه به مورد سوم نزدیکتر است. با این تفاوت که
اولا سپاه، دولت مورد نظر خود را با دخالت در
انتخابات سرکار آورده است. ثانیا دخالت سپاه در
عرصه سیاست گسترده است .
سپاه و کودتا
ورود نظامیان به سیاست، معمولا تداعی کننده کودتا
است. ولی ممکن است حضور نظامیان در قدرت بدون
کودتا و به شکلی خزنده و تدریجی صورت گیرد. در
مورد سپاه هم قضیه باین صورت است. سپاه برای قدرت
گیری و ورود به عرصه سیاست، راه کودتا را برنگزیده
است، بلکه راه دیگری را انتخاب نموده است: راه
طولانی مدت، تدریجی، همه جانبه، با اطمینان و با
هزینه کم و بدون عکس العمل جهانی .
عوامل زیر را میتوان در عدم توسل سپاه به کودتا
دخیل دانست :
ـ نخستین موضوع، مسئله مشروعیت است. "نظامیان فاقد
مشروعیت ـ حق اخلاقا پذیرفته شده ـ برای حکومت
اند. حکومت با زور، زودگذر است. برای حفظ قدرت
سیاسی مستمر، داشتن حق حکومت یک گروه می باید توسط
عده زیادی از مردم برسمیت شناخته شود. در جوامعی
که دارای سنتهای پایدار حکومت غیرنظامی هستند،
دستیابی به چنین چیزی برای نظامیان دشوار است."
(جامعه شناسی ـ آنتونی گیدنز). کشور ما گرچه در
مقاطعی شاهد کودتا و دخالت ارتش در سیاست بود، ولی
این امر به پدیده پایدار تبدیل نشده است. برخلاف
دو همسایه غربی و شرقی ما (ترکیه و پاکستان)، ارتش
در کشور ما در گذشته جایگاه بس مهم در حیات سیاسی
نداشت. بعلاوه ایران همانند امریکای لاتین در دهه
های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کشور کودتا خیز نبوده است. لذا
سپاه دستاویزی برای کودتا و قبولاندن آن به
اکثریت مردم ندارد .
ـ برای سپاه امکان پیشبرد برنامه هایش از کانالهای
دیگر وجود دارد و لذا نیازی برای اقدام کودتائی و
صرف هزینه سنگین نمی بیند .
ـ گرچه در کشور ما جامعه مدنی و سیاسی چندان قوی
نیست، با این وجود سپاه بر امکان شکل گیری مقاومت
در سطح جامعه علیه کودتا آگاهی دارد .
ـ وجود ارتش که بعنوان عامل بازدارنده برای کودتا
عمل میکند .
با این وجود دست یازیدن به کودتا توسط سپاه در
شرایط خاص منتفی نیست .
آسیب پذیری و شکنندگی سپاه
جامعه ما در حال گذر از جامعه سنتی به جامعه مدرن
است. در همین ارتباط و در پرتو تحولات ساختاری در
طی دو ده و نیم و بر اثر عملکرد جمهوری اسلامی
بمثابه حکومت فقها، موقعیت نهادهای سنتی، بازار و
روحانیت در جامعه تضعیف شده است. از سوی دیگر
سرکوب جمهوری اسلامی امکان آن را نداده است که
نهادهای مدنی و احزاب سیاسی قدرتمند در جامعه شکل
گرفته و جایگزین نهادهای سنتی گردند و جامعه مدنی
و سیاسی قدرتمندی را شکل دهند. در چنین شرایطی
سپاه که گسترده ترین و منظم ترین تشکیلات بوده و
از سلسله مراتب فرماندهی و فرمانبرداری برخوردار
است، از خلا موجود بهره گرفته و در قدرت سهیم گشته
است .
اما برنامه سپاه تنها سهیم شدن در قدرت نیست،
برنامه سپاه بمراتب بیشتر از آن است. سپاه به حوزه
های مختلف اجتماعی چنگ می اندازد و آنها را تحت
سیطره خود میگیرد .
خمینی با اتوریته ای که داشت، قادر بود سپاه را
مهار کند و به آن اجازه ندهد که در امر سیاست
دخالت کند. اکنون نه آن اتوریته و اراده قوی سیاسی
وجود دارد که سپاه را مهار کند و از پیشروی باز
دارد و نه جامعه سیاسی و مدنی آنچنان قوی است که
بتواند قاطعانه در مقابل سپاه بایستد .
لذا سپاه همچون غولی است که از شیشه بیرون آمده و
نیروئی را توان مهار آن و باز گرداندنش به شیشه
نیست. اما این غول هرچه دامن می گسترد و برحوزه
های مختلف چنگ میاندازد، بهمان اندازه :
ـ بحرانهای موجود در جامعه را بدرون خود منتقل می
سازد؛
ـ سپاه را با تلاطمات جامعه پیوند می زند؛
ـ بر ابعاد فساد موجود در سپاه و بر حرص و طمع
برای ثروت اندوزی بیشتر می افزاید و به رقابت در
درون سپاه دامن می زند؛
ـ تاثیر پذیری از شکافهای موجود در جامعه را بالا
می برد؛
ـ تقابل با بخشهای کارفرمائی کشور را شدت می بخشد؛
ـ شکافهای درونی سپاه را فعال میکند؛
ـ نارضایتی گروههای مختلف اجتماعی دامن سپاه را هم
میگیرد؛
ـ از کارائی نظامی سپاه کاسته میشود؛
ـ مخالفت گسترده ای را در بین نیروهای اجتماعی و
سیاسی علیه خود بر می انگیزد .
یکی از عوامل آسیب پذیری و شکنندگی سپاه،
فعالیتهای اقتصادی سپاه و فرماندهان آن و فساد
گسترده در سپاه است. فرماندهان سپاه مشغول اداره
بنگاههای معاملاتی و شرکتهای تجاری، ساختمانی،
صعنتی و قاچاق کالا هستند. فعالیتهای اقتصادی
فرماندهان و فساد گسترده در سپاه، انگیزه بدنه آن
را برای رزمیدن در میدانهای جنگ و جان باختن
بخاطر میهن را تضعیف کرده است. سپاه فعلی با سپاه
دهه اول انقلاب از این زاویه تفاوت بارزی دارد.
سپاه با وجود اینکه به غولی تیدیل شده است، اما
معلوم نیست که در مقابل بحرانها تاچه انداز توان
ایستادگی دارد و یا در میدانهای جنگ تا چه اندازه
توان رزمی .
سپاه با فعالیتهای اقتصادی و چنگ انداختن بر حوزه
های مختلف اجتماعی، انسجام خود را تحکیم نمی بخشد،
بلکه بر آسیب پذیری و شکنندگی خود می افزاید.
فعالیت اقتصادی و فساد، پاشنه آشیل سپاه هستند.
آسیب پذیری و شکنندگی سپاه زمانی نمود آشکار پیدا
میکند که با بحران سیاسی و اعتراضات گسترده مردم و
یا با فشارهای سنگین بین المللی مواجه گردد .
موانع پیشروی سپاه
با وجود حمایت علی خامنه ای و دولت احمدی نژاد از
سپاه، راه پیشروی بیشتر سپاه چندان هموار نیست.
سپاه با موانع متعددی برای پیشروی بیشتر در حوزه
های مختلف اجتماعی و در ساختار قدرت روبرو است :
ـ حضور روحانیت در ساختار قدرت یکی از موانع مهم
پیشروی بیشتر سپاه در ساختار قدرت است؛
ـ وجود جناحهای دیگر حکومت که از قدرت گیری سپاه
نگران هستند؛
ـ جامعه مدنی و جامعه سیاسی در مقابل سپاه و
عملکردهای آن قرار دارند؛
ـ برخی گرایشهای موجود در درون سپاه که مخالف
دست اندازی سپاه به قدرت و دیگر عرصه های اجتماعی
هستند،
ـ لایه هائی از بورژوازی ایران که از فعالیت
اقتصادی سپاه زیان می بینند؛
ـ عامل بین المللی که در مقابل سیاستهای جاه
طلبانه و ماجراجویانه سپاه قرار دارد .
ارتش و سیاست در ایران
ارتش ایران در دوره رضا شاه شکل گرفت. "الیت" ارتش
از گروههای نوخاسته و مستقل از اشرافیت قبیله ای و
زمیندار عصر قاجار بود. ولی با تصرف املاک و اراضی
گسترده به جزئی از طبقه زمیندار ایران تبدیل
گردید. فرماندهان ارتش در آن دوره در اداره امور
بر مقامات غیر نظامی تفوق داشتند. با این همه سلطه
رضا شاه بر ارتش مانع از استقلال عمل آن میشد.
تعداد نظامیان در دوره رضا شاه از ۴۰ هزار به
۱۵۰ هزار نفر رسید .
بعد از سقوط رضا شاه، ارتش در بین سالهای ۱٣۲۰ـ
۱٣٣۲ در معادلات سیاسی کشور نقش نداشت. اما در سال
۱٣٣۲ ارتش همرا با دربار دست به کودتا زد و حکوت
محمد مصدق را برکنار نمود. بعد از کودتا تا مدتی
نقش سیاسی ارتش افزایش یافت. سپهبد زاهدی در
آنزمان در راس ارتش قرار داشت و برای بدست آوردن
فرماندهی کل قوا میکوشید اما موفق نشد .
شاه از قدرت گیری ارتش ناراضی و نگران بود. او در
جریان تحکیم موقعیت خود از سال ۱٣٣۹ ببعد بدفعات
تعدادی از افسران بلند پایه ارتش را تصفیه نمود و
عده ای زیادی را قبل از موعد باز نشسته کرد. با
تصفیه های صورت گرفته و امتیازاتی که شاه برای
فرماندن اعطا نمود، ارتش به نیروی وفادار به شاه
تبدیل گردید. ارتش در زمان شاه یک ارتش نیرومند و
مجهز بود. شمار نظامیان از ۱۲۰ هزار نفر در سال
۱٣۲۰ به ۴۰۰ هزار نفر در سال ۱٣۵۶ افزایش یافت و
هزینه نظامی ارتش از ۷۰ میلیون دلار در سال ۱٣٣۹
به ۹۰۰۰ میلیون دلار در سال ۱٣۵۶ رسید .
ارتش در دوره محمد رضا شاه، از خود استقلال رای و
عمل نداشت. این مسئله در جریان انقلاب بهمن تبارز
پیدا کرد. پس از خروج شاه از ایران، بگفته ژنرال
هایزر: "فرماندهان نظامی ایران کاملا درمانده و
ناتوان بودند". ارتش در مقابل انقلاب بهمن تسلیم
شد و اعلام بیطرفی کرد .
ارتش و سپاه
وجود دو نیروی نظامی مختص کشور ما است. این مسئله
به انقلاب بهمن برمیگردد. در انقلاب بهمن ارتش
سرانجام اعلام بی طرفی کرد و به همکاری با حکومت
برآمده از انقلاب تن داد. عده زیادی از فرماندهان
نظامی دستگیر و سپس اعدام شدند. گرچه برخی از
نیروهای آن در سالهای اول انقلاب در صدد کودتا
برآمدند، اما با اعدام فرماندهان و تصفیه وسیع،
ارتش مطیع جمهوری اسلامی شد .
ارتش بعد از انقلاب بهمن منحل نگردید. خمینی از
یکسو در مقابل نیروهائی که شعار انحلال ارتش را
میدادند، ایستاد و به تصفیه و بازسازی آن روی آورد
و از سوی دیگر به ارتش چندان اعتمادی نداشت. خمینی
ایجاد سپاه پاسداران را بعنوان نیروی میلیشیا برای
حفظ انقلاب و مقابله با مخالفین پذیرفت. در آن
زمان بنیانگذاران سپاه بر آن نبودند که ارتش منظم
دیگری را در مقابل ارتش موجود تشکیل دهند. ولی
چنانچه در بخش اول اشاره شد در جریان جنگ ایران و
عراق، سپاه از یک نیروی پارتیزانی بیک ارتش منظم
تبدیل گردید و عملا کشور ما صاحب دو نیروی نظامی
گردید .
در جریان انقلاب، کمیته های انقلاب که عملکرد پلیس
را داشتند، شکل گرفته بودند. در سالهای بعد سران
جمهوری اسلامی تصمیم گرفتند که پلیس و کمیته های
انقلاب را در هم ادغام کنند. ولی در مورد سپاه و
ارتش چنین تصمیمی اتخاذ نگردید .
سپاه ابتدا فقط نیروی زمینی بود ولی سپس نیروی
دریائی و هوائی هم تشکیل داد و در جایگاه مشابه
ارتش های کلاسیک قرار گرفت. با این تمایز که سپاه
قدس و مقاومت بسیج هم به آن الحاق شدند .
جایگاه سپاه و ارتش در بین سران جمهوری اسلامی
همواره متفاوت بود. آنها به سپاه بعنوان فرزند تنی
و به ارتش بعنوان فرزند ناتنی نگاه میکنند. لذا
راه سپاه برای دخالت در سیاست باز بود و راه ارتش
بسته. ارتش برخلاف سپاه در پادگانها ماند و بعنوان
نیروی نظامی عمل کرد .
سران جمهوری اسلامی با وجود شرکت ارتش در جنگ
ایران و عراق، همواره نسبت به ارتش نگرانی داشته
اند. لذا در ارتش تصفیه های وسیع صورت گرفته و در
مواردی فرماندهان آن از طریق ترور از سر راه
برداشته شده اند. افسرانی از نسل اول که به دوره
شاه تعلق دارند، مرتبا بازنشسته میشوند تا ارتش از
آنها خالی شود. فرماندهان ارتش در حاضر اکثرا به
نسل دوم ـ نسل بعد از انقلاب ـ تعلق دارند .
وجود دو ارتش در ایران در عین حال بنوعی بعنوان
عامل باز دارنده برای اقدامات نظامی عمل میکند.
چرا که اقدام کودتاگرانه یکی، با اقدام دیگری
روبرو میشود. مگر اینکه آندو مشترکا دست به اقدام
نظامی بزنند. ولی ارتشی ها سپاه را رقیب خود حساب
میکنند و نظر خوشی هم نسبت به سپاه ندارند. آنها
خود را تحقیر شده در مقابل سپاه احساس میکنند و
سپاه هم ارتش را چندان ببازی نمیگیرد و برنامه
هایش را بدون مشارکت آن پیش می برد .
بخش نهم
نظامیان و تحولات اجتماعی
پیآمدهای دخالت سپاه در سیاست
نظامیان و تحولات اجتماعی
مهمترین موضوعی که در ارتباط با دخالت نظامیان در
سیاست مطرح است، جایگاه و نقش آنها در تحولات
اجتماعی است. در این زمینه سئوالات متعددی مطرح
است. چه رابطه ای بین دخالت نظامیان در سیاست با
تحولات اجتماعی وجود دارد؟ آیا نظامیان با دخالت
در سیاست، پیشتاز نوسازی در کشورهای در حال توسعه
هستند و یا مانع جدی در مقابل آن؟ آیا
دیکتاتوریهای نظامی در تمام کشورها، نوسازی را پیش
برده اند و یا اینکه در خدمت منافع قشر معینی و یا
قدرتمندان جهان قرار گرفته اند؟ آیا کارکرد
نظامیان در سیاست همیشه دیکتاتوری است و یا
میتوانند آنها در گذر از دیکتاتوری به دمکراسی نقش
مثبت بازی کنند؟
تبیین دخالت نظامیان در سیاست
پایه تئوریهای ارائه شده در مورد دخالت نظامیان در
سیاست، فرآیند نوسازی و انجام انقلاب دمکراتیک ملی
است. براساس تئوریهای ارائه شده، ارتش پیشتاز امر
نوسازی و یا پیشگام جنبش رهائی بخش در کشورهای در
حال توسعه است .
لوسین دبلیو پای: فرآیند نوسازی
لوسین دبلیو پای جامعه شناس امریکائی نظریه نوسازی
را ارائه داده است. او در سال ۱۹۶۲ نوشته ای تحت
عنوان "نقش ارتش در فرآیند نوسازی" منتشر کرد. پای
در این نوشته از دیکتاتوری توسعه برای رفع عقب
ماندگی در کشورهای در حال توسعه دفاع کرده و
میگوید استقرار حکومت لیبرال دمکراتیک غربی در این
کشورهای توهمی بیش نیست .
بنظر او نظامیان و سازمان ارتش در کشورهای در حال
توسعه به عناصر تصمیم گیرنده اصلی تبدیل شده اند و
نظامیان در این کشورها بعنوان کارگزاران نوسازی
و پیش قراولان این حرکت می باشند. لوسین پای:
"فعالیت نظامیان در بوجود آوردن سازمانهای نظامی و
شبه نظامی و کوشش در تحکیم این سازمانها را موفق
ترین و موثرترین نهاد در پایان بخشیدن به عقب
ماندگی جامعه ارزیابی میکند. او ارتش را بعنوان
کارآمدترین سازمان دولتی مدرن معرفی میکند و
مقتدرترین سازمان حکومتی در یک جامعه انتقالی
میداند."(ارتش و سیاست ـ نوشته سید ابراهیم ربانی
ـ مندرج در سایت ایران امروز ).
پای سلطه نظامیان را بدو دلیل زیر خواست امریکا
میداند :
۱. اینکه نظامیان باعث ثبات سیاسی در جامعه شده و
ایجاد این ثبات، همکاری تجاری و اقتصادی بیشتری را
با ایلات متحده امریکا ممکن میسازد .
۲. نظامیان قادرند سیاسی با ثبات و مستمر در مقابل
کمونیسم و افکار کمونیستی دنبال کنند؛ و آنها هر
دو تامین کننده اهداف سیاست خارجی دولت مردان
امریکائی است."(همان منبع ).
حمایت دولت امریکا از حکومتهای نظامی در دهه های
قبل برپایه این نظریه قابل توجیح است .
نظرات جی میرسکی: انقلاب دمکراتیک ملی
میرسکی یکی از تئوریسین اتحاد شوروی بود. او از
زاویه دیگر به نقش نظامیان می پردازد. بنظر میرسکی
نظامیان در کشورهای آسیا و آفریقا پیشگامان
جنبشهای رهائی بخش و انقلاب دمکراتیک ملی هستند.
او کشورهائی همچون مصر، الجزایر، سوریه، عراق و
یمن را بعنوان نمونه ذکر میکند .
نقش دوگانه نظامیان
در مواردی ما شاهد نقش دوگانه ارتش هستیم. ارتش از
یکسو از نوسازی دفاع میکند و از سوی دیگر بر بالای
قانون و نهادهای دمکراتیک ایستاده و هر موقع لازم
می بیند در سیاست دخالت کرده و یا دست بکودتا می
زند. ترکیه نمونه آن است .
ارتش ترکیه یکبار در سال ۱۹۶۰ و بار دیگر در سال
۱۹٨۰ دست بکودتا زد. در ترکیه در دهه ۵۰ دو حزب
جمهوریخواه خلق و حزب دمکرات که اولی نماینده
نوسازی غربی و دومی نماینده سنت گرائی، ضد نوسازی
غربی به شیوه کمالیستی و دارای گرایش مذهبی و
دهقانی بود، فعالیت داشتند. حزب دمکرات در
انتخابات پیروز شد. ارتش به رهبری جمال گرسل در
سال ۱۹۶۰ دست بکودتا زد. ژنرال گرسل قول داد که پس
از تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات
قدرت را به غیرنظامیان واگذار کند. اما بجای آن
دست به سرکوب نیروهای حزب دمکرات زد و سرانجام
براثر فشار نهادهای سیاسی، انتخابات تحت نظارت
ارتش برگزار گردید که حزب جمهوریخواه پیروز شد و
ارتش قدرت را به آن سپرد. کودتای ژنرال اورن در
سال ۱۹٨۰ کمابیش همین خصوصیات را داشت.
در ترکیه دخالت ارتش در سیاست، سمت معینی داشته
است. ارتش ترکیه رویهمرفته مدافع سنتهای آتاتورک و
نماینده علایق و خواستهای طبقات جدید جامعه بوده
است. اما در عین حال ارتش ترکیه خود را بالاتر از
قانون قرار داده و هرموقع که سنتهای کمالیستی به
خطر افتاده و یا نیروهای سنتگرا بقدرت رسیده اند،
با کودتا آنها را برکنار کرده و مخالفین را سرکوب
نموده است .
نقش ارتش در گذر به دمکراسی
سمت دخالت ارتش در سیاست عمدتا علیه دمکراسی است.
نظامیان همواره با دیکتاتوری حکومت رانده اند. ولی
در پرتغال موضوع بگونه دیگری بود .
در پرتغال افسران جوان "جنبش نیروهای مسلح "(
MFA)
دست بکودتا زدند. کودتای افسران در ۲۵ آوریل سال
۱۹۷۴ پیروز شد و مارسلو کائتانو، دیکتاتور پرتغال
معزول گردید. کودتاگران در اغلب کشورها، حکومتهای
دمکراتیک را سرنگون میکنند. اما در پرتغال افسران
جوان، رژیم دیکتاتوری را سرنگون کردند. "مرگ
دیکتاتور الزاما زادن دمکراسی را نوید نمی دهد. آن
فقط انبوه نیروهای سیاسی و اجتماعی را که در دوران
دیکتاتوری بشدت زیر فشار بودند، رها میسازد"(موج
سوم دمکراسی ـ ساموئل هانتینگتن). پرتغال تا ۱٨
ماه بعد از کودتا گرفتار آشوب و بی نظمی بود. اما
سرانجام دمکراسی در پرتغال پیروز شد .
عقب نشینی حکومتهای نظامی و بازگشت دمکراسی
اوج حکومتهای نظامی به دومین موج برگشت دمکراسی
برمیگردد که از اواخر دهه ۱۹۶۰ آغاز گردید.
نظامیان در دومین موج برگشت دمکراسی در سرنگونی
حکومتهای پارلمانی و استقرار حکومتهای اقتدارگرا
نقش اصلی را داشتند .
در دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ سیزده حکومت دستخوش
کودتای نظامی شدند. در سال ۱۹۶۰ نه کشور از ده
کشور امریکای جنوبی که از اسپانیا و پرتغال بجا
مانده بودند، حکومتهای پارلمانی داشتند. اما در
سال ۱۹۷٣ فقط دو کشور از آنها ـ ونزوئلا و کلمبیا
ـ به حال خود باقی مانده بودند .
در امریکای لاتین کودتاها عمدتا از جانب دولت
امریکا حمایت میشد و در مواردی سازمان سیا و
انحصارات امریکائی در راه اندازی کودتا نقش جدی
داشتند.
در موج سوم دمکراسی که از اواخر دهه ۷۰ شروع شد،
در اکثر کشورها نظامیان عقب نشستند و جای خود را
به حکومتهای دمکراتیک دادند. اکنون ما بندرت شاهد
کودتاهای نظامی و دخالت نظامیان در سیاست هستیم.
بعید بنظر میرسد که جهان دوباره شاهد موج جدیدی از
کودتاهای نظامی در کشورهای آسیا، امریکای لاتین و
افریقا باشد. فرآیند جهانی شدن و گسترش دمکراسی در
سطح جهان و گذر تعداد زیادی از کشورها از استبداد
به دمکراسی، احتمال بازگشت نظامیان به قدرت را
پائین آورده است .
نقش نظامیان در تحولات اجتماعی
نظریه "لوسین پای" تنها در مورد تعدادی اندک از
کشورهای آسیا و افریقا در دهه های قبل با توجه به
فقدان و یا ضعف مفرط جامعه مدنی و سیاسی صادق بود.
در این کشورها ارتش بمثابه نهاد سازمان یافته در
نوسازی کشورها نقش داشت. ولی بهیچوجه این نظریه از
عامیت برخوردار نیست. تعداد زیادی از حکومتهای
نظامی بجای نوسازی در خدمت منافع قشر کوچکی از
جامعه و قدرتهای بیگانه قرار گرفتند و دست به
سرکوب شدید نیروهای آزادیخواه زده و به سد توسعه
کشور تبدیل گشتند. تعمیم نظرات پای به تمام
کشورهای در حال توسعه، به تمام کودتاهای نظامی و
به دهه های کنونی، خطای جدی است و میتواند توجیه
گر حکومتهای خونتا باشد. حکومتهای نظامی همواره
حکومتهای اقتدارگرا بوده اند .
در مورد نظرات میرسکی هم باید گفت که نقش ارتش در
تعدادی از کشورهای آسیا و افریقا در مبارزه
جنبشهای رهائی بخش مثبت بود ولی نظامیان با کسب
قدرت و تداوم حکومت های نظامی به سد نوسازی تبدیل
شدند .
نظامیان در تعداد انگشت شماری از کشورها و آنهم در
دهه های قبل نقش مثبتی در تحولات اجتماعی و نوسازی
کشورها بازی کردند. و گرنه حاصل دخالت نظامیان در
سیاست در اکثر کشورها، حکومتهای دیکتاتوری و سرکوب
مخالفین بوده است. در مورد کشورهائی هم که ارتش
نقش دوگانه دارد(مورد ترکیه)، کودتاهای نظامی چون
شمشیر دموکلس بر بلای احزاب سیاسی قرار دارد. مورد
پرتغال که در آن نظامیان در انتقال از حکومت
دیکتاتوری به دمکراسی نقش مثبت داشتند، استثنا است
.
جایگاه سپاه در تحولات اجتماعی و مجامع بین المللی
سپاه پاسداران زمانی در کشور ما وارد عرصه سیاست
شده است که نظامیان در اکثر کشورها ـ در کشورهائی
که نظامیان سرکار بودند ـ قدرت را رها کرده و به
پادگانها برگشته اند. دخالت سپاه در سیاست نه در
جهت پیشبرد امر نوسازی در کشور ما، بلکه مخالفت با
آن است. سپاه برخلاف ارتش ترکیه نه نماینده
خواستها و مطالبات نیروهای مدرن جامعه، بلکه
بنیادگرائی را نمایندگی میکند. سپاه با جریان راست
بنیادگرا که سرکوب گرترین نیروی اجتماعی است،
عمیقا پیوند خورده است .
سپاه سد راه اصلاحات و تحولات دمکراتیک در جامعه
ما است. سپاه در مقابل نیروهای مدرن و دمکراتیک و
طبقه متوسط جامعه ایستاده و فعالین سیاسی، فرهنگی،
دانشجوئی، زنان و کارگری را سرکوب میکند .
جایگاه سپاه در شکاف سنت و مدرنیته در کنار
نیروهای سنتی، در شکاف بین استبداد مذهبی و
دمکراسی در جانب استبداد و در شکاف طبقاتی مدافع
منافع اقتصادی سپاه و بورژوازی نظامی ـ امنیتی است
.
سپاه افراطی ترین گرایش سیاسی را در کشور ما
نمایندگی میکند. گرایشی که در داخل کشور در جهت
استقرار توتالیتاریسم حرکت میکند و در سطح منطقه
سودای رهبری دارد و میخواهد بعنوان قدرت برتر در
منطقه توسط جامعه جهانی پذیرفته شود .
سپاه فاقد موقعیت همتایان خود در امریکای لاتین در
سطح بین المللی است. نظامیان در امریکای لاتین از
جانب امریکا حمایت میشدند و امریکا تلاش میکرد که
مشروعیت حکومتهای نظامی در نهادهای بین المللی
مورد پذیش قرار گیرد. اما سپاه از مقبولیت و حمایت
بین المللی برخوردار نیست و بهمین خاطر در حال
حاضر امکان تعامل با جهان بیرون را ندارد .
پیآمدهای دخالت سپاه در سیاست
هر نیروئی که در قدرت قرار میگیرد مهر و نشان خود
را بر سیاستهای کشور می زند. روحانیت با قبضه قدرت
در انقلاب بهمن، قانون اساسی را برپایه حاکمیت
فقها تدوین نمود و ساختار سیاسی را بر آن اساس پی
ریخت. در مورد سپاه هم، این موضوع صادق است .
بر اساس آنچه در بخشهای قبلی گفته شد، میتوان گفت
که سپاه با حضور در قدرت سیاسی، مهر و نشان خود را
بر سیاستهای کشور در عرصه های مختلف زده و خواهد
زد: در انتخابات مجلس شورا و ریاست جمهوری، در
تعیین ترکیب کابینه، انتخاب معاونین وزرا و مدیران
وزارتخانه ها، استاندارها و فرماندارها، در
سیاستهای فرهنگی و امنیتی کشور، سیاستهای اقتصادی
کشور، تدوین استراتژیهای سیاسی جمهوری اسلامی در
سطح منطقه و جهان. دولت برآمده از انتخابات ریاست
جمهوری که مشخصه دولت نظامی ـ امنیتی را دارد، از
سپاه و خصوصیات آن متاثر است و به خواستها و
مطالبات آن پاسخ مثبت میدهد .
تاثیر سپاه در رویدادهای سیاسی کشور در بین صاحب
نظران سیاسی قبل از انتخابات ریاست جمهوری هم مطرح
بود. علیرضا علوی تبار قبل از انتخابات ریاست
جمهوری در مراسم اعتصاب غذا در دفتر مرکزی جبهه
مشارکت در سال ۲۰۰۴ همین موضوع را بیان داشت:
"بسیاری از وقایع کنونی کشور در پرتو همین گسترش
نظامیگری قابل تحلیل است. مساله فرودگاه امام،
آژانس انرژی اتمی، ترکیب راه یافتگان مجلس هفتم و
مواضع برخی نیروهای سیاسی در قبال مسائل عراق
شواهد و نشانه هائی در این زمینه است "
پیامدهای حضور سپاه در ساختار قدرت را میتوان در
مسائل زیر مشاهده کرد :
ـ وسعت گرفتن نگاه امنیتی ـ نظامی به مسائل هنری و
ادبی، سازمانهای غیردولتی، تشکلهای صنفی،
دانشگاهای کشور، جنبشهای اجتماعی (جنبش دانشجوئی،
کارگری، زنان)، مسائل ملی ـ قومی، روزنامه ها،
سایتها، وبلاگها ....
ـ توسل به اقدامات امنیتی ـ نظامی و آمرانه در
برخورد با مسائل بالا
ـ رشد سیاستهای ماجراجویانه و جاه طلبانه در سطح
منطقه ای و جهان که نمود آن را میتوان در بحران
اتمی و سوق دادن کشور ما به تقابل با جامعه جهانی
مشاهده کرد که میتواند فاجعه بار باشد .
میلیتاریسم
" میلیتاریسم غیرنظامی" با "میلیتاریسم نظامی" که
نتیجه قبضه قدرت توسط ارتش است، متفاوت می باشد .
" میلیتاریسم غیرنظامی" به افزایش هزینه های
تسلیحاتی، افزایش شمار نظامیان بوسیله حکومت
غیرنظامی و نفوذ نظامیان در سیاست داخلی و خارجی
گفته میشود. در کشور ما "میلیتاریسم غیرنظامی" رشد
کرده است .
هزینه های تسلیحاتی در جمهوری اسلامی بالا رفته و
شمار نظامیان بشدت افزایش یافته است. وجود دو
نیروی نظامی و بسیج، هزینه ها و پرسنل را هم دو
برابر کرده است. جمهوری اسلامی بودجه های کلانی را
برای تسلیحات و دستیابی به سلاحهای مدرن اختصاص
میدهد. تولید سلاحهای مدرنی که سپاه و ارتش آنها
را در مانورهای نظامی به نمایش میگذارند، بدون
سرمایه گذاری سنگین امکان ناپذیر است. بودجه کلانی
هم که برای پروژه هسته ای اختصاص داده شده است،
جزو بودجه تسلیحاتی بحساب می آید .
با توجه به افزایش هزینه های تسلیحاتی و شمار
نظامیان و نفوذ گسترده سپاه در سیاست داخلی و
خارجی، میتوان گفت که ما با پدیده میلیتاریسم در
کشورمان روبرو هستیم .
بخش دهم
مباحث نظری
در تبیین جایگاه سپاه در ساختار قدرت، سه نگاه
مطرح است:
۱. سپاه بعنوان تامین کننده کادر برای جمهوری
اسلامی
نظری بر آن است که:
ـ سپاه تامین کننده بخشی از کادرهای مورد نیاز
جمهوری اسلامی در ارگانهای مختلف است
ـ سپاه به تکیه گاه اصلی ولایت فقیه تبدیل شده
است. با این وجود نقشی بیش از ارگان قهر در ساختار
حکومت ندارد
برپایه این نگاه گرچه کادرهای سپاه در کابینه و
مجلس حضور دارند ولی آنها مستقل از سپاه عمل
میکنند و سپاه دخالتی در امر سیاست ندارد. به بیان
دیگر اقدامات سپاه صرفا کادرسازی است نه حضور در
ساختار حکومت. این نگاه تغییرات در ساختار قدرت را
تنها در این می بیند که سپاه به تکیه گاه اصلی
ولایت فقیه تبدیل شده و تکیه حکومت بر روحانیت در
حال تضعیف است. از آنجائیکه این نگاه دخالت سپاه
در سیاست را تنها در شکل حکومت نظامی میداند و در
ایران هم حکومت نظامی حاکم نیست، به این نتیجه
میرسد که عملکرد سپاه بیش از عملکرد ارگان قهر
نیست.
در رد این نگرش، کافی است به انبوه فاکتهائی که در
بخشهای قبلی این نوشته آمده است و به اظهار نظر
کسانی که اطلاعات نزدیک از عملکرد سپاه دارند،
مراجعه شود( اظهار نظر محسن سازگارا، علیرضا علوی
تبار، سعید حجاریان....)تا مشخص گردد که این نگاه
چقدر از واقعیت عقب است.
بالطبع این نگرش قادر نخواهد بود که دخالت گسترده
سپاه در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و حضور
گسترده آن در حوزه های مختلف اجتماعی را توضیح
دهد. چرا که برای تغذیه کادر جمهوری اسلامی نیازی
بدخالت در سیاست آنهم در چنین ابعادی وجود ندارد.
۲. حکومت نظامی
دیدگاه دیگری مطرح است که حضور سپاه در قدرت سیاسی
را تا حد حکومت نظامیان امتداد میدهد. این نظر
جلوتر از واقعیت است. جمهوری اسلامی حکومت نظامی
نیست و تمام قدرت در دست نظامیان قرار ندارد. سپاه
ترجیح میدهد که ولی فقیه در راس قدرت باقی بماند و
در سایه حضور او برنامه هایش را پیش ببرد.
٣. پراتوریانیسم
آنتونی گیدنز بنقل از اموس پرلموتر سه نوع حکومت
را در ارتباط با نظامیان برمیشمارد:
ـ حکومت نظامی خودکامه
استبداد ساده نظامی یا حکومت نظامی یک فرد وجود
دارد. در این وضعیت یک رهبر نظامی از تسلط بر
نیروهای مسلح برای دستیابی به قدرت و حفظ آن
استفاده میکند. حکومت عیدی امین در اوگاندا یک
نمونه از این حکومتها بود. این نوع حکومتها بی
ثبات است، زیرا قدرت بسیار زیادی در دست یک فرد
قرار گرفته است و حمایت در میان عامه مردم یا
عمدتا وجود ندارد یا ناپایدار است.
ـ حکومت نظامی گروهی (خونتا)
در این نظام یک کابال یا خونتا (شورا) متشکل از
رهبران نظامی بر کشور حکومت میکند. بسیاری از
حکومتهای نظامی در کشورهای امریکای جنوبی در دهه
های قبل در این دسته قرار میگیرفتند. برای مثال
رژیم نظامی که تا سال ۱۹٨۵ در آرژانتین قدرت را در
دست داشت.
ـ پراتوریانیسم اقتدارگرا (پراتوریانیسم (
Praetorianism
)بمعنی دخلت ارتش نظامیان در امور اجرائی و قضائی
است. پراتوریانیسم از کلمه پراتور در یونان باستان
گرفته شده است که در امور اجرائی، قضائی و نظامی
دخالت مینمود. )
در این جا سازشی میان حکومت نظامی و غیرنظامی بر
کشور حکومت میکند. ائتلافی از رهبران نظامی و
غیرنظامی بر کشور حکومت میکنند. انتخابات انجام
میشود، اما دامنه انتخابات به حزب یا احزابی که
مورد تائید گروه حاکم باشد، محدود است. یک نمونه
این نوع حکومت، حکومتی است که به رهبری ژنرال ضیا
الحق در سال ۱۹٨۷ در پاکستان قدرت را در دست
داشت(جامعه شناسی ـ نوشته آنتونی گیدنز).
در جمهوری اسلامی حکومت نظامی فردی و گروهی(خونتا)
حاکم نیست بلکه بلوکی از نظامیان و غیرنظامیان بر
کشور مسلط هستند. به بیان دیگر میتوان از
پراتوریانیسم اقتدارگرا در کشور ما نام برد.
ساموئل هانتیگتن از سه نوع جامعه پراتوری صحبت
میکند: جامعه الیگارشی پراتوری، جامعه پراتوری
رادیکال و جامعه پراتوری توده ای. او در توضیح
جامعه الیگارشی پراتوری به وضعیت امریکای لاتین در
قرن نوزده اشاره میکند و میگوید که بعلت اینکه
اسپانیا و پرتغال نتوانستند نهادهای سیاسی محلی و
مستقلی را بپرورانند؛ نتیجه آن ایجاد جامعه ای بود
که نیروهای اجتماعی مسلط در آن عبارت بودند از:
زمین داران بزرگ، علمای دینی بلندپایه و فرماندهان
نظامی( بنقل از مقاله ارتش و سیاست نوشته سید
ابراهیم ربانی).
مسئله تسلط ارتش به تنهائی و یا در شراکت با برخی
گروه های اجتماعی بعنوان طبقه حاکم سابقه تاریخی
دارد. بنظر مارکس و انگلس در پروس ارتش طبقه حاکمه
را تشکیل میداد. بگفته انگلس در آلمان قدرت واقعی
در دست "کاست اشرافی افسران و کارگزاران دولتی"
بود نه در دست بورژوازی.
در جمهوری اسلامی با توجه به تغییراتی که صورت
گرفته، قدرت از انحصار روحانیت بیرون آمده و دست
بلوک روحانیت و سپاه قرار گرفته است. بهمین خاطر
میتوان از آن بعنوان جامعه الیگارشی پراتوری نام
برد.
دولت پادگانی (
garrison state
)
برخی صاحب نظران در تبیین نقش سپاه در قدرت، الگوی
بناپارتیسم را پیش کشیده اند(سعید حجاریان). حکومت
استثنائی که مارکس در کتاب هیجدهم برومر در قرن
نوزدهم مطرح کرده بود. اما مارکس و انگلس مفهوم
بناپارتیسم را برای توصیف شرایط تعادل طبقاتی بین
بورژوازی و پرولتاریا بکار می بردند. در حالیکه در
ایران مسئله تعادل طبقاتی و برآمدن دولت
بناپارتیستی از درون آن مطرح نیست و نمیتوان شکل
گیری بلوک روحانیت و سپاه را از این زاویه تبیین
نمود.
وضعیت کنونی در ایران شباهت به وضعیت دولتهای
آلمان و ایتالیا در فاصله دو جنگ جهانی دارد. این
کشورها جنگ جهانی اول را پشت سر خود داشتند و برای
جنگ جهانی دوم آماده میشدند. در چنین فضائی
نظامیان در زندگی سیاسی ـ اجتماعی حضور جدی داشته
و با دولت درآمیخته بودند.
هارولد لاسول مفهوم دولت پادگانی را برای توصیف
دوران بین دو جنگ جهانی بکار می برد(دولت پادگانی
ـ هارولد لاسول مندرج در نشریه گفتگو شماره ۴۵).
در آن زمان فاشیسم سنت میلیتاریسم را تقویت میکرد
و سنت نظامی یکی از زمینه های پیدایش فاشیسم بود.
هارولد لاسول دولتی را پادگانی میداند که در آن
متخصصین مدیریت بحران و خشونت، پستهای کلیدی را
اشغال کرده و با در اختیار داشتن ابزارهای مدرن
علمی و تکنولوژیک به راه حلهای خشونت آمیز در
چالشهای داخلی تمایل زیادی نشان میدهند. بگفته وی:
"در دولت پادگانی تمام فعالیتهای اجتماعی
سازماندهی شده، دولتی میشوند؛ در نتیجه نقش
سازمانها و انجمنهای مسقل از بین میرود ـ بجز
انجمنهای سری ـ بطور خاص هیچ حیات اقتصادی، مذهبی
یا فرهنگی سازماندهی شده در خارج از محدوده کنشکری
رسمی دولتی وجود نخواهد داشت. دولت بشدت متمرکز
خواهد شد"(همان منبع). از نظر ی. اس. فتیج در دولت
پادگانی قدرت موثر در دستان شبکه ای نه چندان
سازمان یافته از لشکریان به هیات کشوری درآمده ای
است که با نخبگان سیاسی غیرنظامی همبسته شده اند(
دولت پادگانی ـ نوشته سعید حجاریان).
شکل گیری دولت پادگانی حاصل عوامل چندی است: وقوع
انقلاب، جنگ طولانی مدت، تهدید نظامی، ساختار
اقتدارگرا و فقدان و یا ضعف جامعه مدنی و سیاسی.
انقلاب
انقلاب الزامات خودش را دارد. در بطن انقلاب و یا
بعد از آن صفبندی بین مدافعین و مخالفین آن شکل
میگیرد که به رودروئی قهر آمیز منجر میگردد.
مدافعان انقلاب برای حفظ و تداوم آن به ایجاد و
تقویت ارگانهای قهر روی می آورند و لذا ارگانهای
قهر بتدریج نقش بالائی پیدا میکند. در حکومتهای
ایدئولوژیک برآمده از انقلاب، کادرهای سیاسی در
راس ارگانهای قهر قرار میگیرند و تمایل دارند که
ارتش را به نهاد ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی تبدیل
کنند و در سیاست فعالانه حضور یابند.
در جمهوری اسلامی هم همین موضوع اتفاق افتاد و
سپاه از بطن انقلاب بهمن بعنوان ارگان ایدئولوژیک،
سیاسی و نظامی بیرون آمد که تمایل شدید برای دخالت
در سیاست داشت.
جنگ طولانی مدت
در جنگ طولانی مدت بخش مهمی از امکانات مادی و
انسانی در اختیار نظامیان قرار میگیرد و گاه
نهادهای شبه نظامی تشکیل میگردد. بعد از پایان جنگ
نظامیان تمایل دارند که نهادهای شبه نظامی را حفظ
و امکانات را همچنان در اختیار داشته باشند.
جنگ طولانی مدت به نهاد نظامی بجهت نقشی که در جنگ
دارد، موقعیت ویژه داده و گاه به حضور آن در عرصه
های مختلف مشروعیت می بخشد.
در ایران جنگ طولانی مدت ایران و عراق چنین
تاثیراتی را بر جامعه ما و بر ساختار سیاسی بجا
گذاشت و به سپاه جایگاه ویژه ای بخشید. بعد از
پایان جنگ مقاومت بسیج بعنوان نهاد شبه نظامی
ضمیمه سپاه شد و امکاناتی که در زمان جنگ در
اختیار سپاه قرار گرفته، همچنان در دست سپاه باقی
ماند و در فعالیتهای اقتصادی سپاه بکار گرفته شد.
تهدید نظامی
تهدید نظامی کشور و خطر جنگ همواره به تقویت
میلیتاریسم منجر میگردد و زمینه را برای دخالت
نظامیان در سیاست فراهم میسازد. چند سالی است که
دولت بوش جمهوری اسلامی را بعنوان یکی از سه کشور
شرور قلمداد کرده و ایران را از چهار طرف به
محاصره خود درآورده است. اصرار سران رژیم برای
تداوم پروژه اتمی و چالش با جامعه جهانی، خطر
اقدامات نظامی علیه ایران را تشدید کرده است.
تدارک مقابله با حمله و اقدامات نظامی دولت بوش به
عامل موثری برای حضور سپاه در ساختار قدرت و شرکت
در سیاست گذاریهای کلان کشور تبدیل شده است.
ساختار اقتدارگرا
حکومتهای اقتدارگرا برای حفظ سلطه خود و برای
مقابله با جنبشهای اعتراضی و یا حذف رقبای خود به
نیروی نظامی تکیه میکنند و شرایط را برای حضور
آنها در قدرت فراهم میآورند. در جمهوری اسلامی
چنین روندی پیش رفته و خامنه ای بیش از پیش به
سپاه بعنوان نیروی سرکوب تکیه کرده و راه را برای
حضور آن در قدرت باز کرده است. مقابله با
اصلاحات و تلاش برای راندن اصلاح طلبان از قدرت،
نیز در تقویت موقعیت سپاه در حکومت موثر بوده است.
ضعف جامعه مدنی و سیاسی
ضعف جامعه مدنی و سیاسی، ناتوانی گروهها، قشرها و
طبقات اجتماعی زمینه ای است برای دخالت نظامیان در
سیاست تحت عناوینی چون دفاع از دستآوردهای انقلاب،
خطر دشمن، تامین امنیت ...
در کشور ما هم بخاطر ضعف جامعه مدنی و سیاسی،
زمینه برای دخالت سپاه در سیاست فراهم است. سپاه
تحت عنوان دفاع از انقلاب و اسلام در مقابل دشمنان
داخلی و خارجی وارد حوزه سیاسی شده است.
نمونه دولتهای پادگانی
دولتهای پادگانی در فاصله بین دو جنگ جهانی در
اروپا و در دهه های اخیر در امریکای لاتین و
خاورمیانه نمونه هائی داشته اند."برای مثال در
پاکستان منزلت نظامیان فوق العاده بالا است و
سابقه تاریخی نظامیگری در این کشور بخشی از فرهنگ
عمومی و از جمله زبان "اردو" شده است، احتمال
مداخله در امور سیاسی از سوی فرماندهان نظامی بالا
است و هنوز هم در بسیاری موارد کلوپ ژنرالهای
اسلام آباد و راولپندی حرف آخر را در سیاست می
زنند. حتی در گذشته نه چندان دور ژنرال ایوب خان،
رئیس جمهور اسبق پاکستان گامهائی در جهت تئوریزه
کردن مداخله نظامیان در امور سیاسی و غیرنظامی
برداشت و با طرح مدل مشهور به دمکراسی ارشادی یا
هدایت شده، میزان رقابت احزاب سیاسی را در حدودی
که نظامیان مقرر میداشتند، محدود نمود".
"این الگو کمابیش در ترکیه هم جاری است و حوزه
سیاست به دو عرصه "بالادست" و "پائین دست" تقسیم
شده است. در عرصه "بالا دست"، امور نظامی، دفاعی و
امنیتی و سیاست خارجی قرار دارد و در عرصه "پائین
دست" امور اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی. امور بالا
دستی در حیطه اختیارات نظامیان است و احزاب سیاسی
تنها در امور پائین دست حق مداخله و رقابت دارند
آن هم بشرطی که تبعات آن به امور بالا دستی کشیده
نشود و الا هر آن احتمال مداخله مستقیم نظامیان در
امور پائین دستی میرود و آنان تانکها و سربازان
خود را از پادگانها بخیابانها میآورند"(دولت
پادگانی نوشته سعید حجاریان).
توتالیتاریسم میلیتاریستی
عواملی که در بالا بعنوان زمینه های شکل گیری دولت
پادگانی برشمرده شد، در کشور ما بدرجات مختلف صادق
است. دولت پادگانی به مفهومی که لاسول و فتیج بکار
برده اند، بیشتر از سایر نظریه ها تبیین کننده
حضور سپاه در ساختار قدرت است. گرچه دولت پادگانی
در کشور ما با نمونه های پاکستان و ترکیه یکی نیست
و در آندو کشور دخالت نظامیان در سیاست سابقه
طولانی دارد و به فرهنگ جامعه و ساختار
پایدارحکومت تبدیل شده است، ولی این روندی است که
در کشور ما آغاز شده است.
عملکرد سپاه در کشور ما از یک ویژگی مهم برخوردار
است و آنهم حضور وسیع سپاه در دیگر حوزه های
اجتماعی است. حوزه هائی که ارتباطی بکار سپاه
بعنوان نهاد نظامی ندارد. این امر نشانه بارز و
برجسته خصلت توتالیتری سپاه است که هم قدرت و هم
جامعه را میخواهد به سیطره خود در آورد. اگر خصلت
برجسته راست افراطی، توتالیتری بودن آن است. در
مورد سپاه خصلت توتالیتری با میلیتاریسم در آمیخته
است. مفهوم توتالیتاریسم میلیتاریستی در باره سپاه
مصداق دارد. هارولد لاسول هم مفهوم "دولت پادگانی"
را برای توصیف توتالیتاریسم میلیتاریستی دوران دو
جنگ جهانی بکار می برد(جامعه شناسی سیاسی ـ دکتر
حسین بشیریه).