The EU's Cultural Network - Iranians

The EU:s Cultural Network - Iranians                     شبکه فرهنگی ايرانيان اروپا 

                                                              

 |صفحه نخست تابلو اعلانات|  گفتگو | بايگانی | پيوندها  |Länkar|Svenska

در باره EUCN

 EUCN i

فعاليت ؛ پروژه

 اتحاديه اروپا

سازمان ملل

حقوق بشر

سياستهای پناهندگی

تماس با  EUCN

تماس با وب سايت

 

IKFC

کانون پژوهش فرهنگ ايران

در يوته بوری - سوئد

»»»

 

 

شبکه فرهنگی ايرانيان اروپا

 (EUCN)  در :

Amsterdam;   Berlin;

Bochum;   Borås;

Dortmund;  Göteborg;

Jönköping;  Köln;

Köpenhamn;  London;

Madrid Oslo;  Paris;

Partille; Rom; Rösrath; Stockholm;  Tubize;

Utrecht;   Wien;

Väst- Sverige; 

Örebro »»»

 

تصويری از

 جلسه تاسيس EUCN 

با حضور رئيس شورای

شهر يون شوپينگ - سوئد

»»»

 

خبر تاسيس EUCN در

 روزنامه GP

يون شوپينگ - سوئد

»»»

 

گزارش  اعزام جوانان به سازمان ملل متحد  در دفاع از صلح، دوستی و حقوق بشر در ايران ... »»»      

 

کتابخانه‌ »»»

 

 

گردهمايی زنان در

 تهران  22 خرداد84

نماهنگ "کارزار »»»

 

 

گلزار خاوران

(صدا و تصویر) 

 

 

اعلاميه جهانی حقوق بشر چگونه بوجود آمد؟

و ...  »»»

 

 

 

نوروز، گل هميشه بهار فرهنگ ايران »»

 

آمد نو بهار 

سرود حقوق بشر 
اولين سرود ملی ايران  

 

 

اسد عظيم‌زاده

1»»»

2»»»

 

 

 

 

»»»

 

 

 

 

بارون - استاد شجريان »»»»

پيام های دکتر فريبرز رئيس‌دانا و دکتر ناصر زرافشان

 به مراسم يادبود؛ اسد عظيم زاده ( 1323 - 1385)؛ انسانی از تبار فدايی؛ عاشق انسانيت، آرزومند پيشرفت و توسعه ايران، مدافع صلح و عدالت اجتماعی

 در گوتنبرگ - سوئد؛  یکشنبه؛ 23 آپریل 2006 

و گزارش تصويری از مراسم:

 

 

 

 

 


پيام (تلفنی) دکتر فريبرز رئيس‌دانا

در مراسم يادبود مهندس اسد عظيم‌زاده در گوتنبرگ؛ سوئد؛

يکشنبه، 3 ارديبهشت 1385،( 23 آپريل 2006 ) ، ساعت 1630

 

عظيم ِ عزيزم! رفقای نازنين، دوستان و هم‌ميهنان خوب ِ من؛ درود بر شما! همدلی مرا بپذيريد! اندوه‌تان را در دور دست می‌دانم! و آرزوی پيروزی برای تلاش پر‌ثمر‌تان، در تبعيد؛ برای آزادی و صلح و عدالت و امنيت، دارم!

اسد عظيم‌زاده، بی‌ترديد، تنها برادر ِ رفيق و هم‌رزم ِ قديمی‌ام، عظيم، نبود! او برادر و رفيق ِ بزرگ ِ من نيز بود!

او هرچه با آگاهی و اطمينان بيشتر، به سمت مرگی، که رو‌برو‌يش ايستاده بود، نزديک‌تر می‌شد؛ دلير‌تر، باورمند‌تر، آزاده‌تر و عارفانه‌تر می‌زيست!

اما تا آخرين دم، يک آزاديخواه‌ی سوسياليست و گام در ميدان باقی‌ماند!

ضرب آهنگهای حضور او، در جنب رفقا، در برنامه‌های اعتراضی، در ديدارها، جلوی زندان اوين، خاوران، گفت و شنودها پيرامون سر‌نوشت ِ مردم، با تند‌تر شدن ِ ضرب آهنگهای مرگ، فزونی می‌گرفت! و اشتياق آزادی و عدالت را می‌پراکند!

چنين بود که اسد، در روزهای رنج و جان‌کاهی، ناشی از فشار بيماری، به من می‌گفت، من مامور مراقبت از تو هستم! تا به آخر!

او نه تنها در صحنه مبارزه برای آزادی و عزت انسانی، درس آموز بزرگ ما شد، بلکه در عرصه تحليل و تحقيق نيز، هم‌ياور و هم‌آموزگار ِ ما بود!

او ما را با حقايق زندگی، در کوبا آشنا‌تر کرد، و طرح انجمن دوستی ايران و کوبا را در‌افکند، و در همان حال، چه سرسخت و پر‌شور، از آرمان تجربه‌ی سوسياليسم در کوبا دفاع می‌کرد، شنوای حرف‌های تازه، برای دفاع انتقادی و رسيدن به فضا‌ها و تجربه‌های تازه‌تر، برای آينده‌ی مردم جهان و مردم ميهن ما بود.

اسد عظيم‌زاده دريای معرفت بود! اما همچنان پر‌شور،  که باران (؟) ضربه‌های خشمگينانه (؟) می‌باشد، و آنچنان پر‌احساس، که در روزهای آرامش، می‌ديدم که بال زدن پرنده‌ای نيز در آسمان آنرا متلاطم می‌کرد!

عمو اسد برای جوان‌ها اميد‌بخش و اما شگفت‌آور بود؛ شگفت‌آور!! وقتی از احوال او از ما جويا می‌شدند، اين شگفتی به جستجو و سپس به احترام به باورمندی‌های آزادي‌خواهانه و عدالت جويانه‌اش را می‌يافت.

عمو اسد برای همه‌ی رفقای ما، او يک پدر بود، آن قامت بلند، شانه‌های پهن، آن چشمان سياه و درشت و نافذ، چهره‌ی مصمم و صدای پر‌هيبت، که در نوای عشق، پژواک می‌يافت و از اعماق ايمان او به رهايی نهايی بر‌می‌خواست؛ هر‌گز از يادم نمی‌رود!

روياروئی او با مرگ همانند اراده و باور‌اش، شگفت‌آور بود! از چند روز پيش از مرگ‌اش، با من و ديگر دوستان تماس تلفنی می‌گرفت و به گونه‌ای، برای رفتن خود، ما را آماده می‌کرد؛ در پيام‌گير برای من ، که در سفر نوروزی بودم، حرف‌هايی زده‌است، که نشان از آن دارد، که واقعيت مرگ را شجاعانه، تا پشت درب منزل، به رسميت شناخته است؛ اما همچنان مصمم بود! تلفن‌های او به من، در روزهای آغازين سال، تکرار شد، تا اينکه توانست با خود من، پس از بازگشتم، دو، سه بار صحبت کند! آخرين قرار ما اين بود، که به خانه‌اش بروم و با آنچه در يخچال، برای چنين روزی نگهداری کرده‌است، غذايی درست کنم و تا دير وقت با او باشم؛ اما فردای آن روز، پس از آنکه از بيرون، به منزل برگشتم، در پيام‌گيرم، پيام صريح ِ به‌درود گويی هميشگی او را يافتم، مثل هميشه در اين گونه مواقع، ناگهان خيلی زود، دير شده بود! هميشه پيش از آنکه فکر کنی، اتفاق می‌افتد، تنها کاری که از من شاخته بود، اينکه در اين بهار، در اداره‌ی مراسم ِ خاکسپاری او، پس از خطابه‌ی کوتاهی، در رثايش (؟) شايد چونان زندگی‌اش، رسا بود، شعر ارغوان را، که خود او عاشقانه دوستش داشت، برايش بخوانم؛ و اين در حالی بود، که او به دست توانمند، فروغ می‌ز (؟) رفيقانش به گونه‌ای بس پر‌معنا، چونان نهالی، که بايد به زودی برويد و غرق ارغوان‌ها شود، به خاک سپرده شد:

 

ارغوان شاخه هم خون جدا مانده ی من
آسمان تو چه رنگ است امروز
آفتابی است هوا یا گرفته است هنوز

ارغوان خوشه خون
بامدادان كه كبوتر ها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جام گلرنگ مرا بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب كه هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را بر زبان داشته باش

ارغوان

تو بخوان، تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه هم خون جدا مانده من

 

پيام (تلفنی) دکتر ناصر زرافشان

در مراسم يادبود مهندس اسد عظيم‌زاده

يکشنبه، 3 ارديبهشت 1385،( 23 آپريل 2006 ) ، ساعت 17

گوتنبرگ؛ سوئد

 

با سلام به رفقا و دوستان حاضر در جمع شما!

از دست رفتن اسد را از پر جان (؟) تسليت می‌گويم!

 

اگر تلاش آدمی در جهت به‌ترين انطباق ممکن، با شرايطی باشد که ازخارج به آدم تحميل می‌شه، اين تلاش در دنيای حيوانات نيز متناسب با دريافتی که آنها از محيط خود و امکانات شان دارند، صورت می‌گيرد! پس آن جوهرۀ انسانی که آدمی را از همه‌ی آنها متمايز مي‌کند، چيست؟

 

به‌قول شاملو انسان، دشواری وظيفه است و انسانيت او در ادای وظيفه‌ای که خودش در برابر خودش قرار داده، تحقق و تجلی پيدا می‌کند.

 

جستجو کردن؛ يافتن؛ انتخاب کردن؛ و آنگاه پای انتخاب خويش ايستادن؛ رنج بردن، پافشردن بر انتخاب خويش، اين تجلی جوهری انسانی انسان است!

اسد چنين آدمی بود! علی‌الرغم زخمهايی که به دل داشت، علی‌الرغم تنهايی و انزوای سالهای آخر عمرش، علی‌الرغم بيماری و اينکه جسم‌اش کم آورده و به او ياری نمی‌کرد!  (؟) روحش تا آخر در انتخاب‌اش ايستاد!

 

به‌خاطر دارم، در ايامی که من در اعتصاب غذا بودم، و روفقا و دوستان مون تحصن داشته‌اند، پشت ديوارهای اوين، يکی از آن جماعتی، که از زندانيان بود، ولی به‌هر حال يکی از بچه‌های مردم بود، و گه‌گاه می‌آمد، و تو همان وضعيت می‌آمد و برايم خبر می‌آورد؛ صحبت از يک کامل مردِ، بلند قدِ،  سبيل آويخته‌ی بيماری می‌کرد؛ که يک عينک ضخيم داره و دائم در ميان جمع شغر می‌خوانه؛ و معلوم بود، اين کامل مردِ بلند قدِ سبيل آويخته، و مريض حال، که شعر می‌خونه، کسی جز اسد نيست!

 

بعد از اعتصاب برای (؟) و ادامه معالجه، من از زندان آمده بودم، بيرون؛ اسد زنگ زد و گفت؛ که می‌خواد، بياد به ديدنِ من؛ با توجه به مشکلات جسمی، که مشکل ِ بينائی‌اش هم، اين اواخر، به همه‌‌ی آنها اضافه شده بود، مخالفت کردم! بگو، مِگو ِ سختی، داد و فرياد کرديم؛ سر ِ هم؛ تلفنی! گفتم، من به‌ديدنت می‌آم، امّا در همان ساعت، کسانی آمده‌بودند، به ديدنم! و مهمان داشتم! به او گفتم بعد از ظهرِ آنروز، می‌رم، که ببينم‌اش؛ نیم‌ساعتی بيشتر نگذشته بود، که صدای زنگ آمد! وقتی گوشی در‌بازکن را برداشتم، اسد بود، آن پائين، و با همان وضعيت‌اش، که حتی چشمش هم ديگه ياری نمی‌کرد، آمده‌بود، رفتم، آوردم‌اش بالا!

 

به هر حال اسد، امروز از دست رفته‌است، و نجيبانه‌ترين شکل ِ ادای احترام ِ فردی که در گذشته‌است، تلاش برای تحققِ آرمان‌ها و هدف‌های اوست؛ انجام کاری است که او در گذشته، اگر خودش مانده بود، انجام می‌داد؛ بنا‌بر‌اين بيآيد، برای پاس‌داشت اسد، آرمان‌های او را دنبال بکنيد! و با دست‌انداز‌ها، و فراز و نشيب‌هايی، که تو مسير است، ايمان مون را، برابری و عدالت، از دست ندهيم!

 

همه‌ی جنجال‌ها، همه‌ی اين کشمکش‌ها، همه‌ی داستان‌ها موقتی و يک ‌ده‌ای و دو‌‌ ده‌ای، می‌آيند و می‌روند؛ تقلای انسان، اما برای آزادی و عدالت و برابری، عمری به قدمت تاريخ داره! و خواهد ماند!

يادمان باشه، که به خاطر ِ اسد و پاسداشت ِ اسد و همه‌ی رفقای مان را که از دست داده‌ايم، ايمان ِ مان را، به اين اصول و به اين آرمان، از دست ندهيم!

برای همه‌ی‌تان آرزوی سلامت و موفقيت می‌کنم!

 

شبکه فرهنگي ايرانيان اتحاديه اروپا، ( EUCN نهادی است غير انتفاعی و متشكل  از انجمن ها و كانونهای باورمند به دمکراسی، آزادی و منشور جهانی حقوق بشر ؛  كه در زمينه های فرهنگی، اجتماعی و حقوق بشر در كشورهای اتحاديه اروپا فعاليت دارند.  اولين نشست EUCN در تابستان 2001 برگزار شد. و  اساسنامه و اهداف آن پس از يک سال گفتگو و تبادل نظر ؛  در نشست عمومی  تاريخ 29 تا 31 ژوئيه 2002 در يون شوپينگ - سوئد؛با شرکت نمايندگان تعداد زيادی از انجمن های ايرانی از کشورهای:  آلمان؛ اطريش؛ ايتاليا؛ انگلستان؛ دانمارک؛ سوئد؛ نروژ ؛ هلند و ... ؛ بررسی و تصويب شده است.  از جمله اهداف   EUCN - شناخت و دستيابی به علايق و نقطه نظرهای مشترک ؛ تبادل تجربه، اطلاعات و دانش  و گسترش همکاری بين انجمن های فعال در کشورهای  اتحادیه اروپا و دفاع از حقوق بشر  می باشد

انجمن های عضو  EUCN  می توانند در زير وب – سايت EUCN   يک  وب – سايت  ويژه انجمن خود و نيز آدرس پست الکترونیکی  شخصی  داشته باشند. هرانجمن با نام شخصی و کد  مخصوص  میتواند  به وب -  سایت اش مراجعه  کرده و  مطالب آنرا تغيير داده و يا فعاليت های انجمن شان را درآن درج نمايد.

برای دريافت اطلاعات بيشتر می توانيد از طریق آدرس الکترونيکی  eucn@eucn.org  و يا ikfc@telia.com   و يا شماره موبيل 0046707856649  با ما تماس بگيرید!

Copyright ©IKFC - All rights reserverad. Contact:IKFC

 | Länkar|Svenska تابلو اعلانات|  گفتگو | بايگانی| پيوندها |صفحه نخست